سلام خوبی خواهری صبح قشنگت بخیر
اره بعضی فکرا مثل خوره آدم و میخوره اما بعداً آروم میکنی خودتو
من گاها برا انتقال قبلم دلم میسوزه که بتام با ندیدن جنین مطابقت نداشت دستم رو دلم میره گریه میکنم بعد آروم میشم میگم قسمت نبود یا عجول بودم
بعضی وقتا دلم برا همسرم میسوزه با اینهمه شاکی بودنم ناراحت بودنم
همه چی تو من قاطی شده ناراحتی پشیمونی حسرت حسادت توکل
الان گیج گیجم اما خب بازم ببینم فردا چه تقدیری برام خدا نوشته
اما هی میگم کاش این ماه میرفتم هیسترو ماه بعد انتقال پول و جور کردم اما جواب آزمایشم دیر اومد و دکترم هم تحمل نکرد گفت برا اون روز برنامه ریزی کرده
نمیدونم شاید خیلی دیر برا انجام آزمایش اقدام کردم
پشیمونم فقط همین
الان من موندم با این پشیمونی چیکار کنم