2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7048248 بازدید | 684648 پست
عزیزم لطفا حالت را خوب کن با هر چیزی که خوشحالت میکنه ، اگه بزاری توی بدحالی بمونی یعنی داری واسه او ...

حق با شماست عزیزم 

راست میگی، دوباری کنترل از دستم در رفته اینقدر حرص خوردم که یک حسی تو شکمم داشتم 

از دیروز هیچ دردی نداشتم جز یکبار زیر دلم کم، بعد نگران شدم تا این که حدود ساعت ۲ امروز پهلوی چپم و زیر دلم درد گرفت خوشحال شدم، نگران بودم رشدش متوقف شده باشه. هفته دیگه باید برم سونو.


مرسی باهام صحبت میکنی. باعث میشه به خودم بیام.


نمیتونمم زیاد بیام اینجا چون شوهرم نمیدونه عضوم، از طرفی هم اصلا دوست نداره بیام نی نی سایت.


ممنون عزیزم ❤❤❤❤❤

رادیس جان شما قبلا پیش فروتن میرفتین یا عارفی؟


من پیش عارفی معجزه جون پیش فروتن میرفت 

خدایا ازتو معجزه میخواهم ،معجزه ای بزرگ در حد خدابودنت ،تو خود بهتر میدانی ،معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند ...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



حق با شماست عزیزم  راست میگی، دوباری کنترل از دستم در رفته اینقدر حرص خوردم که یک حسی تو شکمم ...

فدات بشم عزیزم، درستش اینه که به هیچی فکر نکنی جز ژوژه نازت، هفته دیگه هم خیالت راحت میشه ایشالله و کل این ۸ماه رو به شادی و سلامتی میگذرونی و نونو نازت میاد تو‌بقلت❤️❤️

پانیذجان این که گرمی خوردی و سردی را کم کردی برای قبل تخمک کشی بود یا قبل انتقال یا بعد از انتق ...

عزیزم تخمک کشی من شهریور بود، انتقالم آذر ماه 


از مرداد سردی رو کم کردم و قبل از پانکچر بعضی شب ها شیر موز با مغزیجات فندوق گردو بادام و پسته و کمی قاووتی و خرما میکس میکردیم میخوردیم. چون سنگین هست بجای شام شبمون .


گوشت گوساله رو کلا حذف کردم از وعده های غذاییم.


کشک و اشکنه کشک حذف شد.


قبل از پانکچر هم چند شب شکممو با روغن سیاه دانه چرب کردم و با یک کمرکش پشمی میبستم. خیییییلی عرق میکردم ولی تحمل میکردم اوایل عادت نداشتم.

جوراب هم پام میکردم .


یک ماه قبل از انتقال هم بعضی شب ها شکمم با روغن سیاه دانه چرب میکردم و کف پام و حتما جوراب پام بود ، ماساژ شکم به خون رسانی کمک میکنه. یک ماه قبل از انتقال فقط گرمی خوردم در روز  خرما با گردو میخوردم حدودا ۵ الی ۹ تا


بعد از انتقال مریض شدم و نمیدونستم چی بخورم دو روز اول فقط سوپ میخوردم بعد کم کم فهمیدم میشه همه چی خورد جز داروگیاهی و ادویه جات و دم نوش گیاهی و قاعده آور.


بعد از انتقال شکم و کمرتو نباید گرم نگه داری، نباید هم یخ باشه که خدای نکرده سرما بخوری.

اما جوراب پام میکردم 

تو خونه حتما پیاده روی داشتم 

کار خونه در حدی کارهای خیلی کوچیک 

همش دراز کش نبودم، دوساعت اگر خواب بودم باز نیم ساعت راه میرفتم بینش روی مبل مینشستم.


ران پا بعد از انتقال نباید ماساژ بدی، اما شکمو خیییییلی آروم مثل نوازش ماساژ میدادم، روزی دوبار


آب پرتقال و لیموشیرین که همه گفته بودند بد هست، وقتی رفتم دکتر روز دوم انتقال ، دکتر داخلی گفت نه ضرر نداره بخور، و من روزی یک لیوان آب پرتقال با لیموشیرین میخوردم 

خرما میخوردم ولی چون نگران بودم ضرر داشته باشه ۲ یا ۳ تا.

گردو هم خوبه اما نه زیاد


دو سه روز هم یک لیوان نشاسته خوردم 

بعد از انتقال نباید فقط گرمی یا فقط سردی بخوری، متعادل باید باشه. شیر داغ صبح میخوردم

چون من مریض بودم سرفه های بدی داشتم.


کباب چندباری خوردم، سوپ زیاد خوردم، تخم مرغ خرما خوردم، مرغ آب پز میخوردم.

راستی روز بعد از انتقال یا شب انتقال بود الان دقیق یادم نیست قرمه سبزی که از دیروز تو یخچال بود خوردم.

عسل هم اصلا نخوردم.


من دعا و قرآن هم میخوندم، سوره حجرات تو نی نی سایت دیدم از پیامبر هست برای حفظ جنین از سقط و خطرات

من فقط چندبار تو تشکم بود غذا خوردم بقیه دفعات میرفتم سر میز. نماز هم میرفتم سر میز روی صندلی مینشستم میخوندم اما فقط رکوع و سجده و تشهد و سلام نشسته بودم. 


ببخشید طولانی شد فعلا همین ها یادم بود

هیوا جان منم همسرم همه چیش صفر بود ولی تقویتی اسپرمهای داخل بیضه رو کیفیت میده  من سه ماه خرنو ...

عزیزم شوهرم هیچ روش جواب نمیده هیچی دریغ از ی ذره بهتر شدن منکه کل امیدم تسه است هفت بذر خیر اندیش درست کردم دادام بهش فعلا داره میخوره ولی میگه بی .....هام  درد دارن نمیدونم از چیه 

و خدای که در این نزدیکیست  ❤️
ما قرار بود اینبار میکرو تسه کنن ولی چون تقویت کرده بودیم دکتر با همون نمونه گیری با سوزن اسپرم گرفت ...

خداروشکر عزیزم که جنین برات شده انشاءالله بزودی باردار بشی 

انشاءالله خدا برا ما هم بخواد 

و خدای که در این نزدیکیست  ❤️

عزیزان حرفی که پرستار بخش مرکز و ماماها به ما گفتند بعد از انتقال، زندگی عادی داشته باشید در حد سبک، 

حتی من پرسیدم من مهمانی دعوتم از نزدیک، گفت نرو و بهانه بیار نمیشه طولانی بشینی و ممکنه پهلو درد و کمر درد بشی. 

بعضی هم تختی ها  مثل من دیگه شاغل نبودیم، خودم ترجیح دادم این همه هزینه میکنیم ، درد و استرس هست دیگه تحمل استرس محیط کار رو نداشتم و همچنین اگر شاغل بودم بعد از انتقالم بخاطر مریض شدنم که ادامه قبل بود اصلا تا دو هفته نمیتونستم برم، و فقط ممکن فشار روانی بهم منتقل بشه، که خداروشکر کردم که امسال نرفتم سر کار.


من روز بعد از انتقالم مسافتی پیاده رفتم که تو دلم گفتم چه اشتباه هی کردم ، از روز اول همه آمپول ها رو رفتیم درمانگاه زدیم، حقیقتا پولش سنگین میشد کسی میامد، خونمون هم طبقه اول و پله داره.


اما کار خونه اصلا نمیکردم فقط چندبار در حد یک سری کارهای سبک  کمک همسرم بودم و دو سه باری غذا درست میکردم.

بقیش هم اینقدر همسر سوال میپرسید آخرش میرفتم تو آشپزخانه و کمک میکردم و توضیح دادم. 


جاروبرقی فکر کنم گفتند اصلا انجام ندادید. 

استراحت مطلق برای ماها که اونجا بودیم منع بود، گفتند استراحت نسبی و به هیچ وجه کار سنگین نکنید، میز نکشید هول ندید، خودتون خسته نکنید اگر کاری کردید.

رانندگی ممنوع 


فعلا این ها رو یادم هست. 


یک چیزی من جنین هامو علاوه بر توکل برخدا و توسل به ائمه و ... امانت پیامبر دادم. میدونید که پیامبر معروف بودند به محمد امین، یعنی امانت دار بودند. اما با این وجود گفتم خدایا اگر نخواستی مثبت بشه، من راضیم به رضای تو، و اگر صلاحم هست و ...  مثبت بشه.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز