خوب كاري كردي تو كاملاااا رسمي بودي من نه اصلاا
مثلا هررروز بايد من زنگ ميزدم (حرفيم نبود همش من بايد تعريف ميكردم)البته همسرمم مقصر بود من بعد اينكه بستري شدم براي زايمان زودرس يهووو قاطي كردم تماس روووو كلاااا قطع كردم چون هر اتفاق بدي كه ميفتاد برامون ميگفت نگيااا ناراحت ميشن☹️من بيمارستان بستري بودم حالم بد بود بايد زنگ ميزدم ميگفتم خوبم تواون حال كه ترس از دست دادم بچمو دارم كه يوقت ناراحت نشن
اومدم خونه گفتم اين چه فايده اي داره كه من نبايد هيچي بگم پ چرا بايد حرف بزنم خودت حرف بزن هرچيم دوست داري بگو ازون طرفم ديدم كه انگار فقط دوست دارن ازت بدونن و همه چي رو قايم بكنن ازت اونجوري فك كن مثلااا يه روسري ميخريدم ميرفتم اونجااا مياوردم ميگفتم اينو خريدم چون واقعاا اين جور چيزا اصلاا دغدغم نبود اقا ما يسري اونجا بوديم شوهرش چنددست لباس براي خودش و دخترش خريد رفتن تو اتاق پوشيدن و مادرشم همونجااا خوب من كه نميتونستم برم تو اتاق😂😂😂بايد حدااقل نشون ميدادن منم تنها زن اون جمع بودم ديگه انگار نه انگار☹️بعد فاميلاشون از شهرستان ميان تهران زياد خريد ميكنن مادرشوهرم ميگفت عروس خالش خيلي بلاست هيچ كدوم رو بما نشون نداد خوب شما كه اينجور چيزارو خوب متوجه ميشيد چرا برابقيه انجام نميدين اينه كه منو خيلي اذيت ميكنه
كلا خواهرشوهرم نصف ماه رو خونه مادرشه نصف ماه خونه خودش،كلي مسافرت با خانوادش ميره شوهرش تنها توخونه انگار ادم نيس
اقاااا من مامانم اينا رفتن همدان اصرار بياين شماهم همسرم نتونست مرخصي بگيره گفت برو خواهرت اينا هم هستن خوش ميگذره من دوروزه رفتم تازه غذا هم گذاشتم و رفتم وقتي از مسافرت برگشتم مادرشوهرمم ميخاست بره همدان با دوستاش
هي داشتم از اب وهواش ميگفتم ديدم اصلاااا نميشنوه منم يهو ساكت شدم همسرم گفت ناراحت شدن كه من تنها رفتم پسر اينا ادمه دامادشون ادم نيس دوهفته تو هرماه رو تنهاس؟؟اين خودخواهيااا اينجوري خورد خورد جمع شد ديگه بعد زايمان من ادم سابق نشدم تلفن كلا قطع فقط عيدا و مناسبتاا، حرفم كه ميرم فقط سكوت حرفي باهام بزنن جواب ميدم مثل قبل بخام خودم صحبت كنم اصلا نيس
تولدا هرسال من سوپرايز كيك و كادو اوناهم همينطور براي من بعد من سالي كه حامله بودم فقط زنگ زدم انقد دغدغه داشتم به كادو وكيك اونا فكر نكنم اوناهم دقيقاااا فقط زنگ زدن😑بازم برام مهم نبود سال بعدش بازگفتم بجهنم كيك و خريديم رفتيم ولي كادو ندادم🤣 ولي اونا نه كيك خريدن نه كادو فقط زنگ
سال بعدش برد يخچالم سوخت از ٨ صب انقد زنگ زدم اينور اونور تا نمايندگي بياد شد دو نيم درست كردن رفتن كرونا هم بود ببين من كل يخچال و كابينتا و سراميكااا كف ميزدم والكل كه كرونا نگيريم چون باهمون دستاااا اومدم درست كردن وذستشونم اخر سر تو سينك شستن و رفتن پاشونم جلو در ماليدن بعد اومدن تووو تا خونه سابيدنم تموم شد بهمسرم گفتم بريم خونه مامانم ايناا بچه رو اين فرشااا دراز ميكشه اسباب بازي ميذاره بعدش ميام تاجمع كنيم برسيم خونه مادرم ٨/٥ بود گفتم واي تولد دخترشه بدوووو زنك بزنيم دير شد اقااا هرچي زنگ زديم جوابمون رو ندادمنم پيام دادم تو واتس اپ بهمسرم گفتم بگو برد سوخته درگير بوديم( طبق معمول دوست نداره ناراحت بشن يوقت نگف)
بعد سه ماه بعد تولد من بود همشون فرداش تبريك گفتن به تلافي اينكه ما دير زنگ زديم تواين چندسال همون روز زنگ ميزدن تازه خواهرشوهرمم زنگ نزد فقط پيام داد مثل تولد دخترش😑منم امسال كلا تبريك نگفتم گفتم مگه گرو كشيه عاخه شوهرمم كلا يادش نبود دونه دونه مادرش ياداوري ميكرد
روز تولد خودشم برااينكه ياداوري كنه بهش گفت خطمو فعال كردم اخه همرا اول هديه داده برا تولدم😅
من ناراحت ميشم واقعااااا شايد خاله زنك بازي مسخره بنظر بياد ولي وقتي ميبيني فقط دوست دارن ازت بدونن همش در حال پنهانكارين ادم واقعاا ناراحت ميشه
ايناااا ينمونه كوچيكش بودااا تو اين چندسال من كلا هي خوبم وعاااادي ولي قاطيم كنم نميتونم بهيچ عنوان مثل سابق بشم
چشات درد گرفت خوندي نه🤣🥴