بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

قوربونت فدات نه من سونو نرفتم هنوز  ،ماما اشتباه گفته بهت سرچ كن همون سلفري ماماها حاليشون ني اكثرا😅 دكتر منم اينو نوشته برام تو نسخه ديدم ،من ٥ روز بود خوب شده بودم باز يه جور سرماخوردم دارم داغون ميشم 

منم خیلی نفخ دارم 

ااا سركلاژ شدي چجوري بود با بيهوشي؟سرويكست چند بود ؟يكم برام بگو

عزیزم به سلامتی مبارک باشه دوقولوهات 💙علاعم قبل بارداری چیا داشتی در ضمن دوست من سرکلاژ شد ۱۰ دقیقه هم نشد اومد و یک ساعت بعد رفت نه درد داره نه متوجه میشی تازه کلی هم خیالت راحت میشه

ای جونم زینب مهربونم چشام پر اشک شد انقدر گشتم تا پیدا کنم ببینم کجا خبر دادی🤗🤗🤗🤗🤗دورت بگردم با اون قلب صافت مگه میگه کسی دعاش بدرقه راهت نباشه گل دختر🤗🤗🤗🤗🤗😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰خیلی خیلی خوشحالم برات عزیزم 🤗🤗🤗❤️❤️❤️خواهر عزیزم خیلی دوست دارم ببخش دیر متوجه زایمانت شدم گلم 🤗🤗🤗🤗از طرف من ببوسش خیلی بهت تبریک میگم عزیزدلم 😘😘😘😘

مامان ماهک من حس مثبت شدن دارم بهت،امیدوارم ک شماوهمه مامانهاک منتظرن برن ازمایش بتابدن بابتای تپل ماروخوشحال کنن💜💜💜

من دقیق یادم نیست از چه هفته ای بود که شروع شد ولی از هفته ۹ رفتم گفتم دارو بده که گفت الان فقط شیاف میتونی استفاده کنی 

و از هفته ۱۶  امپول و ایزوپرین داد 

سه تا جنین داشتیم که هر سه رو انتقال دادن..دوتا   aیه دونه b

نه بعد انتقالم هیچ علائمی نداشتم..فقط سینه درد بود که اونم بخاطر آمپولا بود

عزيزم اشکالی نداره، آمپول پروژسترون بود؟؟ 

اتفاقا چندتا سوال از ماماهه پرسیدم بعد دراومد گفت اطلاعاتم بالارفته ها😉

سعی کن مواظبت کنی سرماخوردگیه پدر آدمو در میاره..نمیشه کاریشم کرد..

من اینروزا صبح ها که از خواب پا میشم تا یه ذره حس میکنم گلوم چرکه بدو بدو میرم آبنمک قرقره میکنم😁😁 خیلی میترسم از عطسه😨😨

سرویکسم توی سونوی ان تی زده بود31

دکتر تا دید گفت رحمت کوتاهه باید سرکلاژ بشی..

آره یه ده دقه یه ربعی بیهوشی داشت. منم که خوشخواب هر چی بیدارم میکردن تمومی پاشو برو..من پتو میکشیدم روم میگفتم بزارین بخوابم😂😂😂

بعدش که اومدم خونه تا شبش خونابه ازم میومد😖

امروزم مرتب یه مایع گرمی میومد ولی رنگ نداشت..

درد نداره اصلا..ولی اثرات داروی بیهوشی بدنم رو کوفته کرده..همه جام درد میکرد امروز..عضله های گردن و شونه و فکم..حتی زبونمم صبح موقع صبحونه درد داشت😅

خوب عزیزم پس باید ۴تاشو انتقال بدی

خدا بزرگتر از اين حرفاست

مگه اونايي كه تو سالمندان هستن همه شون بدون اولاد هستن؟ نود درصدشون بچه دارند

مگه ما تضمين داديم اگه انشالله به لطف الهي صاحب فرزند شديم  اون بچه ها چه جوري از اب در خواهند اومد؟يعني تو پيري كمك دست خواهند بود يا ميزارن ميرن فلان كشور دنبال پيشرفت خودشون و پدر مادر تنها ميمونن چه تو خونه چه تو سالمندان؟؟ ايا هركسي كه بچه داره تضمين ميتونه بكنه كه دوران پيريش چه جوري خواهد بود؟ از پا افتاده و محتاج يا سرزنده؟ اصلا ايا ادم چه با بچه چه بي بچه تضمين داره كه در اون حد پير ميشه كه نياز به مراقبت كسي داشته باشه؟  عمر هم دست خداست و هيچ كس از اينده ش و شرايط پيري خودش خبر نداره چه اونايي كه بچه دارند چه اونايي كه ندارند؛

خدا خودش بايد به همه كمك كنه. چن روز پيش جايي بودم خانوم مسن ٩تا بچه داره الان از پا افتاده براش يه پرستار اوردن تنها ميمونه با اون پرستاره، از ٩تا نره غول يكيش نميمونه پيشش، خدايا، فقط از خدا بايد بخواهيم كه تنهاموند نزاره چه تو پيري چه تو قبر، ببخشيد انقد واضح ميگم فقط احساسات خودمو و تفكري كه خودمو اروم كرد رو با دوستاي اينجا شِي ر  كردم انشالله باعث ارامش بشه،،، حالا در گام بعدي ادامه ميديم به دعا و التماس به درگاه خدا كه بهمون بچه بده اينبار با يه نگاهِ ديگه كه ترس از اينده توش نيس، اينارو به همسرتونم بگين تا غصه نخورن

به اميد خدا

احتمالا لك واسه تخمك گذاري باشه شما اقدام به بارداريتون رو داشته باشين

تارا سلام خوبي؟ چيكارا ميكني؟ شما ميدوني چرا دكتر زرناني با مُهر دكتر صاغر تهراني ويزيت ميكنه ازمايش مينويسه؟؟ مگه خودش دكتر نيست؟؟

من اين چند ماه ديگه سوراخ سوراخ تر از قبل و داغون و لح و خسته شدم نميدوني چه قدددد تو اين چن ماه منو از اين در فرستادن اون در چقدددد ازمايش و چه قدددددر رفت و امد 

ديگه تا مركز روماتيسم ايران فرستادن منو و متاسفانه هرجا كه فرستادن اونجا يه سري آز جديد گرفتن اصلا رو آرنجام از كبودي گذشت به سياهي رسيد ديگه از فشار و خستگي وقتي تو رويان گفتن پرونده ت گم شده تو راه پله ها واستادم ديگه جلومو نميديم خون گريه كردم اصلا ديگه نگم برات كه جلو مطب دكتر زمين خوردم و دستم دررفت كلي تو كچ بود و من با همون وضعيت همچنان در رفت و امد اخرشم خلاصه نميدونم روماتيسم دارم يا چي امّا يه چي دارم كه يه خروار دارو تو مركز روماتيسم واسم نوشتن و من براي محكم كاري يه سر هم به زرناني زدم اوشون هم كم نزاشت و بازم ازمايش نوشت كه دادم و هنو جوابش اماده نيس ولي همون جلسه اول معاينه م كرد و گفت بالاخره همون يه چيزو داري كه اسمشو نفهميدم يه چي شبيه روماتيسم يا چي نميدونم كه گفت احتمالا سرم هم بهت بدم ولي داروها رو داري كه بعد از جواب آز بهت ميگم و گفت فعلاً هيچ اقدامي واسه شروع سيكل نكن كه اونم نميدونم چرا گفت خلاصه من مُهر ايشونو ديدم كلي مُردّد شدم درموردش كه مگه خودشون مجوّز طبابت ندارن كه با مجوّز يكي ديگه نسخه مينويسن؟؟؟ واي چه قد حرف زدم ببخشيد

ببين اين چن ماه كجاها رفتم و چي كشيدم كه يه خلاصه اشاره بهش يه طومار نوشته ميشه معذرت ميخوام سرتو درد اوردم