گلم نگران پله که اصلا نباش، فقط یواش برو که نفس کم نیاری، در همین حد
تغذیه هم کلا چند سال بود رعایت میکردم و همش گرمی و محلی میخوردم واسه همین تغییر مخصوص انتقال نداشتم
فقط حسابی مایعات بخور، میوه، سالاد، انجیر زیتون چهار مغز غذاهای قوی
کلا تقلید هم نمیکردم شیر سویا چون لووتیروکسین میخوردم استفاده نکردم
نشاسته هم جون طبع سرد داشتم نخوردم
دمنوش زعفران و آب زرشک و جگر هم نخور
لبنیات میخوردم مثل شیر ولی همراه با گلاب
قهوه و نسکافه هم چون ما ایرانی ها عادت نداریم اصلا نباید تو بارداری خورد ولی چای اگر همیشه می خوردی ایرادی نداره
شادی جون من هرروز بدتر از روز قبلم هستم و کلا منفعل شدم و تنها موندم خانوادم انگار اب از اب تکون نخورده هیچ خبری ازشون میست منم ز میزنم میگن ای بابا چیه حالا مگه چی شده انگار دشمنن باهام ، شوهرمم که ..خونواده شوهرمم که .. دلم مرگ میخواد ،نمیدونم هرروزی که میگذره انگار تازه یادم میفته چی شده ،دولا میشم دوتا جا تو دلم میسوزه میگم آخی بمیرم اینا جای نی نی های منه ،،خلاصه نگم برات ناراحتت میکنم دوستم ویرانه ای بیش نیستم
بچه هاشنبه انتقال دارم
چیکارا کنم قبلش؟
به فاصله سه روز پانکچر و انتقال
ز زدم به یه جادوگر از اینا که موکل دارن و جن و اینا 🤐🤐همون اول بسم الله یه چیزی گفت اپیلاسیون شدم گفت دوتا بچه داری بعدش گفت آخی بمیرم سقط شدن 🥺🥺🥺من هیچی از خودم جز اسمم و اسم مادرم نگفته بودم ، بدتر از همه اینکه گفت دوتا بچه تو طالعت میبینم بعدش گفت همونا بودن 😟😟😟خلاصه حرفایی زد که بهشون فکر میکنم مغزم درد میگیره هی میگم نه بابا بیخیال صحت نداره و این حرفا 😖😖😖
شما انتقالت یک روز بعد من هست چقدم مثه منه شرایطت
من امروز روز ۹ بودم ضخامت ۸ بهم گفت ۴شنبه دیگه انتقال
به منم گفت همه داروهای قبلی رو بخورم روزی ۳ تا استرادیول و از جمعه روزی یه پروژسترون فقط گفت از روز انتقال ویتامین ایی رو قطع کنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز