واقعا دلم گرفت عزیزم
اگر میتونی ی سفر کوتاه دونفره برو خیلی برات خوبه
حس و حالت عوض میشه
فقط خواهشا ایندفعه رفتی دنبال کارهای سیکلت بهیچکس بهیچکس نگو عزيزم فامیل نه فامیل خودت نه همسرت
مادر من مثل مادر خودت سالها چشم انتظار دیدن بچه من بود خدا شاهده بعد از مثبت شدن هم هر روز با خودم میجنگیدم ک بهش بگم یا نه
ولی از ترس هزار اتفاق غیرقابل پیش بینی توی این مسیر روی دلم پا گذاشتم و نگفتم تا حداقل دوماه
ی روزی ک رفته بودم دیدنش شروع کرد ب گریه ک من دیگه عمرمو کردم کاش حداقل بچه ترو میدیدم و میرفتم
(بخدا الان ک دارم می نویسم چشمام حسابی بارونیه) "
منو میگی جیگرم کباب شد
سریع برگه سونوگرافی ک از مطب تو کیفم بود رو درآوردم نشونش دادم و چقدر با هم گریه کردیم اشک خوشحالی بود البته
اینارو گفتم بدونی دفعه بعد فقط خودتو همسرت تو جریان باشید و بس
فامیل همسرم هم بعدا متوجه شدن شاید خیلی بعد