سلام دوستان
قول دادم بعد جواب مثبت ازملیش بگم چیکار کردم
من روز ۳شنبه رفتم مطب دکتر به خیال خودم فقط قراره دوباره امپول بده
اخه فکر میکردم حداقل انتقالم یک هفته دیگه هست
ولی دکترم گفت پنجشنبه انتقال میدی
منم شوک شده بوده داروهامو گرفتم
اومدیم خونه شهرستان
پنجشنبه رفتیم برای انتقال
ساعت یک بود و دکترم ساعت دو میومد
منم گفتم تو این فاصله برم شیرسویا بخرم با اناناس چون میدونستم تو شهرستان ممکنه نباشه یا کمیاب باشه
وقتی رفتم گفت تمام کردن
منم نگران و نگران
ساعت دو دکتر اومد من ساعت ۳ رفتم برای انتقال و تا ساعت ۴/۵ روی تخت بودم بعد با احتیاط رفتم دستشویی
دستشویی فرنگی
اهان اینم بگم ،قبل از انتقال مثانه ام رو خالی نکردم تقریبا نیمه پر بود
بعد انتقال در حد انفجار بودم و فوری رفتم دستشویی
بعد دراز کشیدم تو ماشین ایه ۳۷ _۳۸ سوره رعد از قبل ک تو خونه نوشته بودم بستم به کمرم
خلاصه نه شیر سویا داشتم نه اناناس نه جوانه گندم از اب و نشاسته از نمیتونستم استفاده کنم چون تهوع شدید میگرفتم
روز ۳ انتقال به و اناناس بلاخره یافتیم و استفاده کردم ازش
به کمپوت کردم و روزی دوتا کاسه میخورم حتی شده بزور
از دقیقه اول ک سوار ماشین شدم سوره الرحمن و یاسین پخش کردم و گذاشتم روی شکمم
سوره الرحمن برای تقسیم سلولی مفید هست
و سوره یاسین هم تو دوران بارداری زیاد توصیه شده
و هروز حداقل روزی یکبار پخش نیکردم و روی شکمم میگذاشتم
تقریبا از روز ۵ یا۶ بود ک سوره حجرات هم اضاف کردم
مانع از سقط میشه
تحرکم خیلی کم بود هفته اول فقط برای دستشویی بلند میشم
و هفته دوم شروع کردم کم کم راه رفتن رو
همش از توالت فرنگی استفاده میکردم
یک کار دیگه ک شاید از نظر دیگران خرافات بود
ولی توصیه مامانم بود
قفل کوچولو برام گرفت بعد از انتقال با یک بندی گذاشت دور کمرم و نیت کرد و قفل کرد
گفت دیگه این بچه قفل میشه رو کمرت
تا روز زایمان بازش نکن
غذام هم فقط یا سیب زمینی ابپز بود یا ماکارانی یا سوپ قلم یا پلو مرغ
اصلا ادویه دارچین تو غذا نمیزد مامانم
فقط زردچوبه و نمک
ماکارانی پر سیب زمینی سرخ کرده و سویا میکرد مامانم بهم میداد
ممنوعیاتی ک دکتر بهم گفت :دارچین، زعفران،دارچین ،اویشن،دل،جگر،قلوه
همینا فقط یادمه 😄😄