تبسم جان💚
قربون دل مهربون و قلب حساستت برم.
حق داری،بلاخره همه ما روزهای خوب و بد رو کنار هم داریم،بغض های بی دلیل و اشک های روون..
اما خواستم بگم فکر نکن تنهایی...همه ماها که اینجاییم هم دردیم.همه یه هدف داریم و برای اون میجنگیم😊 و حتما حتما پیروز میشیم،شک نکن🍃🍀
نگران نباش منم مث خودت داروخونه رو بار کرده بودم.😁
۲۱گنادپین،۱۹تامریونال،۴تاستروتاید..
فقط چون تو دو مرحله خریدم به چشمم گونی گنده نیومد😆😆ولی در واقعیت هرچی داروی ناباروری بود از داروخونه جمع کردم.😅
ببین من شخصیتم بی خیاله😊 البته منظور از بی خیال یعنی اینکه سعی میکنم برای هر مسئله ای جوش نزنم و مشغول نکنم خودمو..
من از روزی که شروع کردم به استفاده آمپول ها،هرروز یه لباس میپوشیدم.. بهترین لباسام رو اتو میزدم و آماده بودم برم برای تزریق... بعد تزریقم از خودم فیلم میگرفتم که امروز روز اول یا دوم یا چندم... و آمپولامو زدم و فندق ها منتظرتونم... 🌷 از تو اتاق سونو ک منتظر دکتر بودم،تومطب دکتر،بعد پانکچر و هیسترو و انتقال که آوردنم تو بخش... از همه فیلم دارم.از تمام روزای انتقالم.. اون ۱۴روز انتظار... تازه اونم با شکلک و ادا اصول...
الانم یه فایل دارم تو لپ تابم به اسم 👶نی نی من..👯 عکس داروهام، فیلمام ،کلیپام و عکسای ادا اصولی.. همه اونجاس ... و مطمعنم که یه روزی بهشون سر میزنم.. البته همراه دختر پسر گلم و چقدددد ذوق میکنم که اونروزارو پشت سر گذاشتم...🤗
ببین ما باید این مسیر رو پشت سر بزاریم... حالا این تویی که انتخاب میکنی با روحیه عالی و خنده پشت سر بزاری یا با ناراحتی و غصه...
اما از من میشنوی بخند،بزار صدای قهقه ات دنیارو پرکنه... بزار بند بند وجودت حس کنه که چقد ذوق داری برای اومدن یه فندق توی زندگیت😍
توی امضای یکی از بچه های همین تاپیک خوندم که...
من به دستای خدا خیره شدم،معجزه کرد...😍 پس نگاهت به دستای خدا باشه.😗😘