گفتم بذار ببینم خودشون میفهمن از این شکم گندم که هر روز داره تابلوتر میشه...
یه هفته بعد آنومالی خونه مادرشوهرم بودم خواهرشوهرم گفت تو چرا انقد شکمت گنده شده دختر🤔🤔🤔
بعد من خندیدم گفتن حامله ای😲😲 باید قیافشونو می دیدی انگار تیتاب بهشون دادن هی میگفتن خداروشکر خداروشکر ،، مادرشوهرم که از خوشحالی چنان زد رو سینش و گفت خداروشکر گفتم الان قفسه سینش میشکافه انگار نه انگار من یه بچه داشتم که هنوز یه سالشم نشده بود
حالا جالبه بعدش فهمیدم اینا خنگ تر از این حرفان که خودشون بفهمن...پسر خواهرشوهرم که کلاس هشتمِ به مادرشوهرم اینا گفت زندایی چرا انقدر شکمش گنده شده نکنه حاملست اخه زندایی من هیچوقت شکم نداشت اونا گفتن نه بابا چاق شده
فکر کن تا این حددددد...بقول تو فکر نکنم تا بعد زایمانم نمیگفتم اینا شک میکردن
پسر خواهرشوهرم و ببین چه تیزه والا😲😲😜😜