اتفاقا این دید اصلا خوب نیست....
بذار همسرتم مشارکت کنه....
نزدیکترین بهت هست....
به مرور همه چیو به نحو احسن یاد میگیره....
من همسرم به جز چند تا غذای ساده مثل ماکارونی و املت و... هیچی بلد نبود اما تو اون دوره که من استراحت مطلقی شدم خیلی چیزارو یاد گرفت....
حتی قیمه و قورمه سبزی و....
باید به تلاشش بها بدی که اونم سعی کنه....
وگرنه خود شمام که کدبانو به دنیا نیومدی....
به مرور یاد گرفتی....
بذارین همسراتون تو کار خونه مشارکت کنن....
بذارین بچه هاتونم یاد بگیرن که بابا ماماناشون کمک هم هستن....
بعدها تو نگهداری بچه هم بذارین کمکتون کنن...
ایراد گیری باعث میشه انگیزه پیدا نکنن و سریع بخوره تو ذوقشون....
مثلا من خودم از آمپول خیلی میترسیدم....
فکر کن من ترسو اجازه دادم همسرم با تزریق رو من یاد بگیره....
اولین تزریق عمرش رو رو من انجام داد اونم پروژسترون....
با اینکه خیلی میترسیدم اما به روم نیاوردم گفتم بذار نترسه و تمرکز داشته باشه....