2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7047058 بازدید | 684578 پست
😜 فککنم بالاتر از ۳۷.۷ میگن تب حواست باشه ززیر زبون میزاری یا زیر بغلت چون عددا فرق داره باید به زی ...

زیر زبون‌گذاشتم ۳۷ بود اول بعد دوباره یه ربع بعدش گرفتم ۳۷/۵ بود 

🖤واسه شادی روح داداش نازم صلوات بفرستید🖤
آره خیلی جنینای سری دومم کم شد درحالیکه وضعیت همسرم مثل سری قبل بود چون تحرک و اسپرمش ضعیف بود اینسر ...

عزیزم ناراحت نباش انشاالله خیریته .الهی بحق

قران بزودی خبر خوش بارداریتو بدی و خوشحالمون 

کنی ...امیدت بخدا باشه همه چیزو بسپار به خودش

الهی و ربی من لی غیرک

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



خب همون عدده درسته خداروشکر تب نداری پس  اومده پایین❤️ اما همچنان قرصارو بخور

زدم گوگل زده ۳۷/۵ به بالا تب خفیفه. آره ادامه میدم قطعش نمیکنم فعلا. انشالله بیاد پایینتر

🖤واسه شادی روح داداش نازم صلوات بفرستید🖤
بله  نشون نداد .سری قبل حاملگی دو‌قلویی روز یازده بی بی گذاشتم نشون داد. قبلش نمی‌دونم یادم نیس ...

انشالله خدا برات معجزه رخ بده

من روز ۸.؛۹درد خیلی شدید و بدی داشتم روز ده کم شد منم صبح زود نماز صب روز ده بی بی زدم منفی بود. و بعد اونم یعنی عصر روز ده ..فقط پای چپم و تخمدانم درد میگیره ولی ن بشدت اون دو روز

خیلی کلافم

بنظر من تو این پروسه سخترین مرحلش همین ازمودن صبر ایوبمون هست متاسفانه😔

نمیدونم بپرس ازدکترت ولی ۱ساعت فکرنکنم مشکلی باشه دکتر من میگفت اوناراهروقت زدی طوری نیس ازادسازی مه ...

مرسی عزیزم . انشالله که اینطور باشه . میترسم اون یه روز رو برم درمانگاه . مجبورم دخترمو ببرم از اُمیکرون‌میترسم 

خدای من خدای معجزه هاست . 
انشالله خدا برات معجزه رخ بده من روز ۸.؛۹درد خیلی شدید و بدی داشتم روز ده کم شد منم صبح زود نماز صب ...

خسته ام خیلی 

دلم برای پسرای عزیزم که با رفتنشون داغ بزرگ بر دلم گذاشتن هیچوقت نتونستم بغلشون بگیرم کاش فقط یک لحظه میددمشون تا منم باوم میشد  مامان  شدم.خدایا دیگه تحمل مطب دکترا و آمپول و تخمک کشی و انتقال رو ندارم خودت به دل زخم خوردمون نگاه کن ولطف و معجزه ات رو شامل حالمون کن.نه به خاطر من به خاطرهمسرم
سلام دوستان اینقد از تب گفتید ترس برم داشته من الان رفتم توی روز هشت انتقال از روزی ک انتقال دادم هم ...

این گرمای بدنه ، تب نیست . تب اذیت کنندس . منم بدنم همیشه گرمه 

خدای من خدای معجزه هاست . 
انشالله خدا برات معجزه رخ بده من روز ۸.؛۹درد خیلی شدید و بدی داشتم روز ده کم شد منم صبح زود نماز صب ...

ممم احتمالا  دوازدهم برم آزمایش ..  . زود مشخص بشه. سری قبل خودم متوجه شدم که حامله ام بی بی زدم... اینسری هم تمام علایم رو داشتم تا اینکه روز هشتم قطع شد

دلم برای پسرای عزیزم که با رفتنشون داغ بزرگ بر دلم گذاشتن هیچوقت نتونستم بغلشون بگیرم کاش فقط یک لحظه میددمشون تا منم باوم میشد  مامان  شدم.خدایا دیگه تحمل مطب دکترا و آمپول و تخمک کشی و انتقال رو ندارم خودت به دل زخم خوردمون نگاه کن ولطف و معجزه ات رو شامل حالمون کن.نه به خاطر من به خاطرهمسرم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز