2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7048388 بازدید | 684651 پست
سلام ی موضوعی و ب دوستای که خیلی نگران جواب ازمایشاشون شدن و نگران ادامه راه برای انتقالن بگم اینو باید با بند بند وجودتون لمس کنید که تا خدا نخواد هیچ اتفاقی نمیفته و تمام علم پزشکی در مقابل مقدرات الهی هیچه ،خواهش میکنم ب قدرت خدا ایمان بیارین بعد ادامه درمان . انا جون واقعا دلسوزانه هر راهی و که خودش رفت و ب نتیجه نزدیک شد و ب هممون پیشنهاد میده چون نتیجه گرفته و در اوج مشکلات خداوند قدرتشو ب رخ کشید و الحمدلله مامان شده و انشالله که ب زودی گل دخترشو تو بقلش میکیره الهی آمین اما این دلیل بر این نیست که اگه کسی مشکل داره مامان نمیشه یا اگه مشکل نداره حتما مامان میشه در مورد خودم ی توضیح کوچولو بدم،من خودم مشکلی نداشتم و قبلا ب صورت طبیعی باردار شدم اما همسرم الان خیلی ضعیف برای بار اول تمام کارهایی که دکترم گفت انجام دادم و رفتم تو پرسه انتقال و منفی شد بچه ها یادشونه ،چون جنین فریز داشتم دوباره خیلی زود وارد سیکل جدید شدم اما تو اون ۲ ماه تمام ازمایشهای تخصصی هم خودم هم همسرم دادیم یعنی ایمنی و انعقادی و کاریوتایپ و ژنتیک که بازن الحمدلله من مشکلی نداشتم و همسرمم تو کاریو تایپ مشکلی نداشت اما ژنتیک چرا که باز مشکلش مربوط میشد ب ضعیفی اسپرمش و بعد که خیالم راحت شد شروع کردم چیزای دیگرو هم رعایت کردم مثل سردی نخوردم خودمو گرم نگه داشتم هرشب با روعن سیاه دونه شکم و رحممو گرم میکردم و خلاصه همه کارایی که بچه ها تو گروه میگفتن و ب من مربوط میشد انجام دادم و روز قبل انتقالم سرمم هم زدم چون یکی از ازهای ایمنی ی دره بالا بود اگه اشتباه نکنم دکتر برای خاطر جمعی اون سرمم داد و تو اون ۲ هفته همه چیزو رعایت کردم و ایمان داشتم نامان شدم اما در کمال نا باوری ازمایشم منفی شد اینارو میگم بدونین همه چیز ۱۰۰%ب مشکلات مربوط نیست واقعا اگه خدا نخواد نمیشه بخدا تو اتاق عمل دکترم وقتی جنینامو انتقال داد زد رو پام گفت برو که ۳ قلو رو شاخشه ببینی چقدر رحمم و خودم و جنینام عالی بودن برای مامان شدن اما نشد چرا؟ چون اون بالایی نخواسته و در صلاح و تقدیر من نبوده برای همین میگم با تمام وجود قدرت خدا رو حس کنین و بر عکسش کسایی بودن با تمام این مشکلات انتقالشون با موفقیت بوده من ب این نتیجه رسیدم که خداوند رحمان و رحیم یا میخواد مثل ی معجزه منو مامان کنه که انشالله همینه یا خدایی نکرده در طالع من قرار نداده حتی در مورد مسائل دینی و مذهبی هم من هم ۱۰۰برابر من همسرم رعایت میکنیم حالا شما تا تهشو بخونین اینا رو گفتم که تا ی مشکلی میبینین ناامید نشین و خدا رو فراموش نکنین ب نظر بروز مشکل ی حسنهایی هم داره حداقل درمان میکنین و نتیجه میگیرین تو سر در گمی نیستین ببخشید خیلی طولانی شد انشالله تونسته باشم ی ذره ارومتون کرده باشم
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ. خدا رو قسم میدم ب باب الحواحج شمس و شموس اقا علی بن مویی الرضا دامن همه انایی که چشم انتظار اولاد سالم و صالح سبز شه و ب منم ی نظر بندارن

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

الهی یا مدد چه مطالب خوبی و گذاشته بودی...در مورد سبکل انتقال که نوشته بودی باید رسپتور پروژسترون بررسی بشه برای لانه گزینی واقعا پروژسترون اینقدر تاثیر گذاره پس چرا قبل انتقال دکتر پروژسترون نمیده بعده انتقال شیاف میده..فکر کنم خیلی تاثیر گذار نباشه..در مورد ال اچ گفتی میشه بیشتر برام توضیح بدی روی چه گیرنده هایی بهد انتقال تاثیر داره.. ممنون عزیزم
سلام آنا جونم.امروز رفتم دکتر ایمونولوژی ،این داروها رو برام نوشت، IVIG قبل از انتقال و تا ماه ششم بارداری هر چهار هفته یک بار پرونیرولون از یک ماه قبل انتقال تا یک هفته قبل انتقال برا پرولاکتین هم کابرولین هر دوشنبه و هر جمعه نصفش....دیگه اون سرمی که شماها میگفتین برام ننوشته.آسپرین هم گفتند اون ماهی که برا انتقال اومدی اونموقع تجویز می کنیم
سلام اعیادشعبانیه برهمه دوستان مبارک باشه .ان شاالله همگی با دل خوش وحاجت روایی از این ماه عزیز خارج شیم
انتقال ازگروه نارنجی🍊بهگروه سبز ،تاپیک بامدادخمار،وزن اولیه۶۷.۵ 🍊،وزن هدف:۵۷ 🍊،تاریخ شروع۲۳/۸/۴۰۰  🍊 🍊  درتاریخ۴۰۰/۱۱/۳ وارد گروه سبز شدم باوزن۶۲کیلو.
آنا جان باز هم ممنون از پاسخگوییت، خیلی گلی چشم سر فرصت حتما إیمیل میفرستم باور کن از بس حرف دارم و ذهنم مشغوله نمیدونم از کجا برات بنویسم ولی حتما تایپ میکنم برات عزیزم ارنیکا حان عزیزم ایشالا که برا شما موردی نداره و همه چیز خوب پیش میره، من این درد استخوان رو نداشتم ، من سمت چپ رحمم خیلی بدجور و واقعا کشنده درد میکرد بسختی نفس میکشیدم حالم خیلی بد میشد فکر نکنم علایم شما خارج رحمی باشه
اگر باور کنید که می توانید، نصف راه را رفته اید...
بچه ها هستین؟ من خیلی دلم گرفته چرا خدا کمکم نمیکنه؟ قضیه بچه و این همه مشکل یه طرف، داستان کار همسرم هم یه طرف،الان این کار بیشتر اذیتم میکنه تا بچه دلم میخواد بشینم یه دل سیر گریه کنم و درددل کنم، اما نمیدونستم دردم رو به کی بگم،جز شما فکرکنم کسی رو ندارم که بتونه آرومم کنه واقعا خسته شدم،نمیدونم با این اوضاع اصلا میتونم دووم بیارم که به بچه برسه یا نه؟
مامان ارنیکا جون الان داشتم پست ها رو میخوندم، خدای نکرده مشکلی پیش اومده عزیزم؟ من واقعا به سختی دارم پیش میرم،درسته همسرم بهم خیلی کمک میکنه ولی واقعا دیگه تحمل این فشار رو ندارم،خیلی تحمل کردم،از خدا خواستم ولی نمیدونم چرا درست نمیشه؟ به عنوان یه خانم خیلی فشار زندگی رو دوشمه، کشش ندارم دیگه با این حجم کار و استرس کاری زیادم که کل زندگیم باهاش میچرخه چطوری میخوام برم دنبال درمان و میکرو؟ همه ش امیدم به اینه که کار همسرم جور شه و من یه مقدار بتونم از حجم کارم کم کنم،با استرس کمتری کار کنم،ولی درست نمیشه برام دعا کنید کار همسرم درست شه، تا نشه نمیتونم برم دنبال درمان،و اینجوری زندگیم از هم میپاشه چون دیگه هیچ انگیزه ای ندارم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز