بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

ساناز جون شنيدن صداي قلب دردونه ات مباركت باشه ، هيچ وقت يادم نميره اون روزهايي كه توي تاپيك آي وي افي ها بودي و خيلي ناراحت بودي از اينكه جنين كم داري و بعد هم منفي شدي ، خوشحالم كه خدا برات معجزه كرده ، ان شا الله اين معجزه شيرين قسمت همه دوستان گلم بشه .

آره قطعا فرق داره رنج هر جا، ولی من حس می کنم با کامپیوتر موفولوژی رو بررسی می کنن نه با چشم انسان، واسه همین بالاست، و گرنه از نظر WHO مورفولوژی بالای 4 درصد اوکی هست و باید چشم انسان نه کامپیوتر، اون رو بررسی کنه

مرکزی که میری خیلی معتبره، منم از همین تعجب کردم، شاید هم پارامترهاشون فرق داره 

عزيزم فكر نكنم فرق خاصي داشته باشه ، من كه زياد روي خوردن ساعت قرصها حساس نيستم ، فقط فميبيون رو معمولا من بعد از غذا يادمه ميخوردم .

والا من تعریف جهاد دانشگاهی قم رو خیلی زیاد شنيدم از لحاظ تجهیزات و جنین شناسی و آمار + بالا

جانم یادت عزیزم خیلی ناراحت بودم ک چرا انقدر کم تخمک دارم ک هر بار ای وی اف باید برم پانکچر یعنی س بار ای وی اف کردم س بار پانکچر شدم دکترم می پرسید چ خوردی ک شدی گفتم دکتر کیو تن خوردم ولی من می دونم لطف خدا ث وساطت اقام امام رضا بود ک من حامله شدم مرسی خانمی 

اتفاقا دیروز ب دکتر گفتم این بخورم اون بخورم گفت من اونایی ک نباید بخوری گفتم هر چ خواستی بخور خودت اذیت نکن پله هاتم اروم برو اروم بیا 

سلام عزيزم ، دنبال يك پست ازت بودم كه ريپلايت كنم ، خانمي من امروز رفتم سونو ، وزن پسري من توي ٣٣ هفته و ٥ روز دو كيلو و دويست گرم بود و دكتر سونوگرافي گفت خيلي خوبه ، خودم هم تا الان فقط ٥ كيلو وزن اضافه كردم . ٦٩ كيلو بودم الان شدم ٧٤ . 

چ خوب چ کار کردی زیاد وزنت بالا نرفت وزن بچه بالا رفت عزیزم؟بگو ک منم الکی چاق نشم

ساناز جون منم ناراحتم ک باز باید برم پانکچر🙁فقط ی بار فرصت انتقال دارم  ب نظرت این بار چ کنم ک احتمال بالا بره؟!ایمنی انعقادیا رو انجام دادم، انعقادی پای وان و م تی اف ار، هتروزیگوتم ک اسپرین و ب۶ میخورم، ایمنی نرمال ولی خب لب مرز بود یکی دوتا ایتم ک گفتن میتونی پرد داشته باشی ولی ضروری نیس،نمیدونم چ کنم 

مامانی پستتو لایک نکردم دوست نداشتم حرفاتو خدا همه بنده هاشو دوست داره گاهی چون ما همه امیدمون بخودش نیست و یک نیم نگاهی به دیگران داریم شاید تو صف بگذاردمون عقبتر

از رحمت خدا نا امید نشو که گناه بزرگیه

ولی عزیزم چندتا توصیه خواهرانه هم برای شما هم بقیه دوستایی دارم که چند بار منفی شدن 

واسه انتقال عجله نکنید اگه چندماه دیرتر انتقال بدین و مثبت بشین بهتر از اینه که تند تند انتقال بدین و خدای نکرده بی نتیجه

تا وقتی علت منفی شدنتونو متوجه نشدین فکر انتقال دوباره رو از سرتون بیرون کنید اگه چندبار مثبت نشده حتما یک علت اساس وجود داره پیداش کنید انتقال تخم مرغ شانسی نیست 

وقتی همیشه یکراه رو میریم و به نتیجه نمیرسیم دوباره رفتن اون راه اشتباهه چون به احتمال خیلی زیاد باز هم تهش به نتیجه نرسیدنه پس اگه دو سه بار با یک دکتر یا یک مرکز انتقال دادین و منفی شدین دیگه بهشون اعتماد نکنید. همکارم بیست ساله ازدواج کرده و ده ساله تحت نظر رزا مقدمه با ۴ تا انتقال منفی عجیبه که بازم باهاش ادامه میده!!

پیاده روی معجزه میکنه به چند علت اول اینکه سیستم گردش خون رو فعال میکنه دوم جوانسازی سلولها و سوم استرس رو دفع میکنه. تو کشورهای پیشرفته پیاده روی جز برنامه  هر روزه مردمه که متاسفانه تو فزهنگ‌ ما جا نیفتاده

حتی الامکان به کسی نگید انتقال دادین حتی تا زمان تشکیل قلب اقلا تا مثبت شدن نگید. من تعجب میکنم گاهی میرم مرکز خانمه اومده انتقال بده ۴ تا همراه داره! مادر پدر همسر خواهر!! خوب عزیزم ابن ادمها همشون انرژی دارن چرا خبرشون میکنید؟!

توکلتون بخدا باشه چه قبل چه بعد انتقال استرس نداشته باشید بسپرید بخودش از خودش بخاید هرچی خیره پیش پاتون بگذاره

توکل به خدا عزیزم . من بخاطر کارمم خیلی سخته مرخصی گرفتن ـ یچیزی البته بگم ـ من سقط اولم ک قبلا گفتم ازمایشگاه بارداریمو اشتباه نشون داد با اینکه سه هفته باردار بودم گفت منفیه . البته ازمایشگاه شهر خودمون و سقط و بقیه ماجرا ... یچیزی هم یواشکی بگم بهتون دکترم نشنوه😳😒 پارسال ک میکرو کردم متاسفانه اصلا اصلا استراحت نداشتم . چون اونجا گفتن میتونین برگردین به زندگی عادیتون.روز دوم  بعد انتقال یک ساعت رفتم سر جلسه ازمون نشستم . روز سوم رفتم پیک نیک البته اونجا دراز کشیدم . روز چهارم مسیر طولانی هشت نه ساعته رو با ماشین و در حال نشسته اومدم شهرمون . روز پنجمم مسیر هفت ساعته رو از شهرمون رفتم شهر محل کارم . روز ششم هجده تا پله رو پایین اومدم و  تقریبا یه خیابون رو نیم ساعته اهسته پیاده رفتم تا سرکارم . روز دهم بی بی مثبت شد چهاردهم از مثبت شونزدهم افزایش بتا.. هجدهم سقط😒 خودم احساس میکنم بخاطر عدم استراحتم اینجوری شد حالا نمیدونم چقد تاثیر داشته. این بار گفتم کلا تا بعد ازمایشم از جام تکون نمبخورم و همون بزد میمونم و استراحت . فقط یکم پیاده روی تو خونه تا خون جریان پیدا کنه. 

دکترتون طرازیه؟ حالا شاید واس همون ب من گفت کیوتن ۱۰۰ بخور😁😂از رو مراجعانش نتیجه گرفته ک باید کیوتن خورد😄

آخه این چه منطق و استدالیه دیگه، یعنی چی جلو چشم نباشم، اتفاقا خدا خیلی دوستت داره دیده ظرفیتت زیاده داره امتحانت می کنه که بیشتر مقرب بشی، حتما خدا دوستت داره، 

یه داستانی یادمه که خدا میگفت من به فکر غذای کرمی که وسط یه تیکه سنگ زندگی می کنه هستم

حالا مگه میشه ما رو از یاد برده باشه

یه چیز بگم فقط امیدوار باش، زونا ضخیم، و کیفیت اسپرم و تخمک و ایمنی و انعقادی همه بهانه است، بخواد با همه این مشکلات میده ولی ما هم تلاشمون رو می کنیم چون خدا گفته از تو حرکت از من برکت، لابد لازم دیده مشکل ماها این مدلی باشه، شاید اگه جور دیگه بود در حد توانمون نبود، در هر صورت امیدوارم خدا ما رو بیش از توانمون آزمایش نکنه 

عزیزم من اون دوره چون تخمک کم داشتم فقط کاری می کردم همون تعداد تخمکم خوب باشن حداقل همین کیوتن خوبه اوابوست سمنو  بخور و ارده و شیره قاطی کن کنجد بریز بخور معجون بخورین تا می تونین تقویت کنین  توکلت ب خدا باشه می دونم خیلی سخته این دوران ولی می گذره من ک انقدر دارو برا پانکچر خوردم پر مو زاید شده زیر چونم 

نه یه کم این ور و اون مهم نیست😉😉😉