سلام دوستان من قبل عید با یکی از دوستام ک خیاط هست صحبت کردم ک برا اخر خرداد برام حنابندون و عروسی پسر خالم برام لباس بدوزه چون وسطای ماه هشت بارداریم خواستم ب سلیقه خودم لباس بدوزم
هستید بقیشو بگم
خب
بگو
قرار بود باهم بریم پارچه بخریم و شروع کنه ب دوخت اما هر بار ک قرار میزاشتم مگف سرم شلوغه فعلا نمیرسم بیام خرید
تا اینکه بعد از کلی دعوا و التماس اخر اردیبهشت رفتیم پارچه خریدیم
خب
اندازه هامو گرف و گف براومجلس برات اماده مکنم از اونجایی ک دوست من دقیقه نودی هس و خیلی بد قول من بهش گفتم ۲۵ خرداد میخایم بریم شهر ستان اما میدونس ک ۲۸ خرداد مجلس داریم من گفتم زودتر میخایم راه بیفتیم اونم گف ۲۵ خرداد حتما لباسات امادس
من بازم هر روز زنگ مزدم و مگفتم چکار کردی مگف هنوز وقت نکردم وقتی گفتم ۲۵ مطمئن باش بهت میرسونم شده ی ساعت مونده باشه من میدوزم
داستانی نگو دیگه یه جابگو
لابد ندوخته گفته نمیرسم بدوزم هم پولت رفته دیگه نمیتونی بازهزینه کنی هم که بارداری لباس خوب گیرت نمیاد هم وقت نداری بری جای دیگه بدوزن برات؟
اشتباه کردی التماسش کردی مگه بیکاربودی پول میخواستی بدی وقتی اینجورمیگفت میرفتی جای دیگه مگه مجبوربودی؟
حالا امشب زنگش زدم ک عیدو تبریک بگم هم ببینم لباسام ب کجا رسیده شروع کرد ب گریه ک عمم مرده میرم شهرستان تا یکشنبه نیستم نمتونم لباسات اماده کنم منم ناراحت شدم گفتم من رو حساب تو لباس نخریدم کلی هزینه پارچه هام شده لباس عروسی لباس حنابندون حتی مانتو بارداری ک میخام بپوشم و ی ساحلی نخی استین دار برا شب ک میخایم بخوابیم هم قرار بوده بدوزه همه پارچه هام دستشه الان مگه نمیدوزم
شما جای من بودید چکار میکردید
دقیقا من خودم قدیم خیاطی مکردم اما الان با این شکم نمتونم اصن انقد از سر شب گریه کردم هرچی پیام میدم دخترش میگه تو نمیفهمی حال مامانم بده
گفتم درک مکنم اما گناه من چیه ی ماهه پارچم دستشه گف دقیقه نود برات میدوزم غصه نخور
بنظرم دروغ میگه عمش مرده
برو این لباس بارداریا یکی دو دست بخر یک شنبه برو تا ظهر میتونی پیدا کنی
یا همون شهرستانتون بخر
موندم شوهرت غر نزد بهت ؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز