سلام دوستان،شوهرم اخرین درآمدب مال ۱۰روز قبل عید بوده،کارشون خوابیده متاسفانه و هرچی تلاش کردیم فعلا درست نشده،حدودا ۶۰..۷۰ گرم طلا دارم،ی تیکه اش رو بفروشم اشکال نداره؟الان شوهرم گفت بنظرت بفروشیم بهش گفتم نه فعلا صبر کن
يک روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديدهای،لحظهای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی
اینجا یه سایت عمومی ک توش تبادل نظر میکنیم اگه با نظرممخالفی ، مودبانه منو توجیه کن تا کمک به رشد فکری هم کنیم کاش هممون پولدار و خوشحال و سلامت باشیم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
وکیل پایه یک دادگستری👩⚖️⚖️ هرسوالی درمورد رشته حقوق و ازمون وکالت و قبولی در اسکودا داشتید با کمال میل راهنماییتون میکنم. اما با عرض پوزش توی سایت مشاوره حقوقی نمیدم 🌹🥰 درخودست دوستی قبول نمیکنم 🌻خیانت فقط جنسی نیست ، خیانت ذاتا طیفی است از هر رفتاری به ترتیبی که در آن لحظه کاری کنی ، که اگر عشقت یا همسرت شاهدت بود نمیکردی 🌹
نمیتونی کلش رو بفروشی و یه کار راه بندازه برای خودش؟
مثلا مبوه فروشی که سرمایه اولیه نمیخواد فقط رهن مغازه لازمه
کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار میگه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک همخانه باهاش ادامه بده.