من تو سن خیلی کم باهاش آشنا شدم
ولی گفت باید با مامانت درمیون بزاری هدفم جدی هست
خلاصه ۱ سالی باهم بودیم
بعد بخاطر ی سری بهانه جدا شدیم الان ۲ ساله
اوایل جدایی هر هفته یا هر چند روز پیام میداد حالمو میپرسید و اینا میگفت دوست دارم ولی برنمیگشت
بعدها هر ماه ی بار بود پیام میداد
بعضی وقتا عکس میخواست
یبار بعد ۶ ماه بحثم شد
گفتم دیگه نه پیام بده
نه زنگ بزن
بهش بی احترامی کردم
ولی بعد ۳ ماه دیدم تماسش رو گوشیمه
زنگ زدم گفتم تماس گرفته بودید ؟
گفت دستم خورده
گفتم آهان ببخشید شبتون بخیر
گفت نرو
حالت چطوره
دیگه چن ساعتی حرف زدیم بعد بحثمون شد گوشیو روش قطع کردم
بعد چن روز حالش خوب نبود شب زنگ زد
همش میگفت دوست دارم و فلان....
میگفت دلم میخواد ببینمت
بیا سر پنجره یا دم در
همیشه اینارو میگفت
بعد دیگه همش تلگرام پیام میداد هر شب
که چرا انلاینم
چرا پروف گذاشتم
درحالی که خودش با ی خانوم بود
یبار اینستا پیج جدید زدم
پروف و بیوی عاشقانه گذاشتم
با پیج فیک بهم درخواست داد
منم شمارشو وارد کردم دیدم این پیج با شماره اون ساخته شده بود 😂😂
دو سه بار اینکارو کرده
بماند که ۱ سال و خورده ای اینطوری گذروندم نمیزاشت باکسی باشم و خودشم برنمیگشت
خرداد پارسال گفتم دست بردارم شو
توروخدا
برو
دیگه حرفای بدی بهش زدم
بعد ۳ ۴ ماه همان آش و همان کاسه
پیام داد دوباره
دیگه هیچ بهونه ای نداشت
گفت نیازی به رل نداری
من پیشتم
رفیق میشیم سعی کن بهم نزدیک سی
قبول کردم
بعد ی شب ناراحت شدم
هرچی تو دلم بود گفتم
اعتراف کرد با ی دختریه ولی من دختره رو میشناختم از قبل منتظر اعترافش بودم
گفتم دیگه حق نداری اسممو بیاری
لیاقتت همین دختره ست
خودتو در حدی نمیبینی با یه دختری خانوم باشی
گفتم خلایق هرچه لایق
نمیخوام دیگه چشم بهت بیوفته
خداحافظ برای همیشه