بچه ها سلام
من ۱۷ سالمه
خداشاهده از صبح تا شب توی خونه ام
کاری به هیچ کسی ندارم
یک خواهر ۲ ساله دارم یک برادر ۱۳ ساله
بزارید از اولش بگم
مامانم خیلی کمال گراست و کلا همه آدما به چشمش بدن حتی منی که دخترش هستم فقط پسرش و اون دختر کوچولوش و خانواده خودش همیشه میگه خوبن .
خانواده پدریم بسیار خانواده خوبی هستن
بنده خدا ها اصلا کاری به کار هیچی ندارم
مادر پدرم یک پیرزن ۶۷ ساله اس عمل قلب باز کرده بنده خدا جرعت نمیکنه خونه مون بیاد که مبادا اگه بیاد مامانم با بابامدعوا کنه
مادربزرگم زنگ زد به من بدبخت فقط گفت من دلم براتون خیلی تنگ شده میشه گوشی رو بدی با بابات حرف بزنم گفتم آره که میشه دادم به بابام بعد اون پشت گوشی خیلی سراغ مامانمو گرفت بابام به مامانم گفت باهاش حرف بزن گناه داره مامانم کمتر از ۲ دقیقه حرف زد قطع که کرد شروع کرد جیغ زدن و......که جرا من باید با مادرت حرف بزنم اونا مگه چه کار واسه من کردن ما خونمون کوچیکه من ۱۱ تجربی هستم امتحان زیست خوب داشتم داشتممیخوندم گفتم مامان بسه چرا اینکارا رو میکنی چه وضعشه اومد زد تو گوشم کلی فوش بد بهم داد
الانم فقط داره بهم توهین میکنه
بابام تا لب مرز سکته از دستش رفت
من خداشاهده چطوری باید درس بخونم؟؟؟
یکی بگه فقط چطوری