دوسال عقد یه پسری بودم
هرجوری که بگید کنارش بودم
از نظر مالی از نظر اخلاقی مزخرف بود اصلاحش کردم
از نظر اعتقادی صفر بود اصلاحش کردم
مالی وضعیت داغونی داشت باعث پیشرفتش شدم
تروما و زخم هاش رو دونه دونه داشتم حل میکردم
از نظر مالی تو درمانی که مثل دوران خوشی و عشق و حاله جوری کنارش بودم انگار ده ساله زنشم
خانوادش هم خیلیییی داغون از اینا که انگار بچه دادن بغلم بزرگ کنم تازه طلب کار هم بودن همیشه هرباری میرفتیم خونه مادر و خواهرش داستان میشد اذیت میکردن
خلاصه اینا رو گفتم بگم دارم جدا میشم بعد دوسال فرصت دادن بخشید بارهاااااا اشتباهات بد و وحشتناکی دارم جدا میشم کاملا محترمانه ازش خواستم ازهم توافقی جدا بشیم چون نمیتونیم کنار هم باشیم و...
الان چندین ماه هست که لج کرده و نمیاد
منم برای فشار آوردن مهریه گذاشتم اجرا
بهش گفتم بیا جدا بشیم هیوییییی نمیخوام مهریه همه رو میبخشم نیومد
ولی الان رفته درخواست فسخ نکاح داده
چرا؟؟؟؟ چون گفته زنم موقع عقد باکره نبوده و کردن تو پاچم مثلا :)
درحالی که من پنج ماه بعد عقد رفتم نامه سلامت گرفتم اطلاع داشت
حتی الان هم باکره ام
ولی دلم از اینکارش خیلی گرفته ؛ درست دارم جدا میشم ولی هنوزم به چشم پناهگاه مبدیدمش :)
اینکه چنین کاری باهام کرده به زن خودش تهمت ناپاکی زده داره نابودم میکنه
کاش دوسال بهش فرصت نمیدادم :)
کسی اگه میدونه بهم بگه چرا این چنین کاری کرده هعی😔
جالب اینه هنوزم میگه دوستت دارم :)