از رو ناراحتیمه اینجا میگم
من که قصدم جدی طلاقه چون دیگه تحملشو نداشتم هر آزاری فکر کنید رسوند اولین باره هم که اومدم قهر
۵ روزیه کسی سراغمو نگرفته
توقعی هم از اون حیوون نداشتم ولی حداقل توقع داشتم هر چند کم یکم پدر باشه واسه بچه
یه زنگی یه چیزی
من حاملگی سختی دارم همش مریض میشم حتی یه زنگ نزده حال بچه رو بپرسه
یا خرجمم بالاست فکر نمیکنه شاید روم نشه از مامانم پول بگیرم
فکر نمیکردم انقدر بچه هم بی ارزش باشه واسش
اون حتی خواهراشو خیلی بیشتر از این طفل معصوم دوست داشت
خواهرای دوبهم زنش الان قشنگ راحتن دورهم
حتی همسایه ها واسش باارزش تر از ما بودن