بعد یه روز از صبخ چیزی نخورده بودم اومد دنبالم من رو ببره اینم بگم بابام معتاده من آب خوردم و یدونه چی توز اون صبح بعدش پول نداشتم چیزی بخرم اومد ببرم بعدش محل بهم نداد خواستم بغلش کنم زد زیرم گفت مردم فکر بد میکنن (فکر میکنه ۲۰ سالشه ) آخه پیر مرد مردم چه فکر بدی کنن اصلا نگاه اون پرایدبار به درد نخور تو میکنن. خلاصه بعدش اومدم خونه نمیدونم سایدم یکم بو دهنم اومده باشه غذا خوردم باشدم غذا درست کردم بعد گذاشتم جلوش نخورد پرتش زد گفت ریدم تو غذا درست کردنت این چیه پرست کردی بعد گفت منم آرزومه دخترم شوهر کنه ولی دخترای من نفهمن و هیشکی نمیخوادشون پول دو تا قرص ازش خواسته بودم دفعه قبلی بهم نداد که بگیرم ۲۰ تومن میشد با اینکه کلی پول داره معتادم هست
کار کن
چی میخونی
تنها راه اینه خودتو از خونه نجات بدی
اگه در توانته یه کار پیدا کن
چ دل خجسته ای داری خدتذکار کن در بیار
خوبه وضع بابات خوبه تحمل کن با ی ادم خوب ازدواج کنی
رشتت چیه؟
شغل های نیمه وقت دانشجویی بگردی میتونی پیدا کنی
رشته ات چیه بگو تا راهنمایی کنم
مشکلشون همون اعتیاده
شنیدم افرادی ک دچاره اعتیاد هست اولین مهم زندگی اش همون مواد هست
همسر و فرزند و حتی خودش در درجه بعدی هستن
پس مادرت کجاست؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز