اولش تو خونه ای که زندگی میکنم پدرم یه آدم به شدت بیمار،وسواس زیاد طوریکه درباره هر موضوع جزئی حداقل ۱ ساعت حرف میزنه،خسیس اصلا حاضر نیست خونوادش از نظر مادی تامین باشن البته در حد درآمد،بعدشم یادمه هر اتفاقی تو خونمون میافتاد میرفت به همه میگفت کلی رو اعصابمه از اون طرف مادرم هم آدم ساده لوحی هست و همه در شگفتن چجوری با اینجور آدمی تا حالا ساخته و تحملش کرده منم ک درکل از ۱۴ سالگی تا الان داروی اعصاب خوردم و الانم تشخیص گذاشتن دوقطبیم.
حالا پدر من الان نزدیک ۶۰ سال داره ولی دست از کاراش بر نمیداره...
منم حقیقت جایی ندارم اگه بخام خونه رو ترک کنم میدونم آخرش با اخلاق این یه اتفاق بدی می افته مادرمم ک اصلا از اون دسته آدمای بی عرضه هست.....