من خودم از مشکلات خودم با خودم بگم: همش حس میکنم زشتم ماسک میزنم و درعین حال حس میکنم خیلی زیبام و با یه تعریف خوشحال و با یه بد گفتن زودی ناراحت میشم! اضطراب اجتماعی گرفتم دوساله الان 16 سالمه! از 14 و نیم اینا اضطراب اجتماعی گرفتم اصلا نمیتونستم صحبت کنم توی جمع و حرف بزنم حتی بشینم چون هی سرم رو بر میگردوندم تا نگن فلان جاش زشته یا کاری میکردم که نگن فلانم اصلا اضطراب درونی و فشار درونی روم بود وهست توی موقعیت های اجتماعی! ریشش هم نمیدونم از چیه؟ همه مشکلات روانیم از جایی شروع شد که منزوی و تنها شدم و مضطرب! همش وقتی کنارمه حتی پدر مادرم تعریق میکنم تاحدی مثلا تلوزیون روشنه نگاه میکنیم همش تعریق میکنم ولی خوشمم میاد یعنی درونگرا نیستم فقط مضطربم خودتون تا تهش بخونین بگین من چه مرگمه با این تعاریف ایا تو نوجوونا اینا عادیه؟ ؟ ؟ بعد وسواس دارم نمیتونم کاری رو شروع کنم همش میگم تو که فلان کار رو نکردی الان هم نکن یا صدبار از یه نفر میپرسم واسه انجام دادن و شروع یه کاری و بین منو بقیه دعوا میشه و خودمم اذیت میشم و تحت فشار قرار میگیرم! یکی دوتا هم نیست اضطرابم به نوعی فراگیره ولی خب همیشه گی هم نیست خیلی بیخیالم زیاد از حد توی برخی مواقع دیگه! حس میکنم خنگم اوتیسمم نمیدونم اصلا چمه کیم نمیفهمم خودمو! حرفایی که میزنم توی جامعه رفتارایی که میکنم همه میگن چرا عجیب رفتار میکنی یا چرا اینطور حرف رو میزنی اسکلی مسکلی؟ منم خیلی بدم میاد خیلییی! وسواس خواب دارم تا میرم بخوابم نگرانم که ساعت از یه حدی نگذره همش مثل الدنگا میگم خواب باید 8 ساعت باشه میشمرم با دستام بعد اضطراب میگیرم بعد که میرم برا خواب تا ساعت 4 و 3 ناخوداگاه بیدار میمونم بدون اینکه بخوام بعد اضطراب میگیرم چرا بیدار موندم!!!!! انقدر روانی و چندش خیلی چندشم! حالا 1 ساله اینجوری شدم خوابم بد نیست ولی شروعش خیلی برام دردسره! یا یه مدتم که خیلی اضطراب داشتم بدون دلیل اصلا خوابم نبرد با زور میخوابیدم هی میگفتم روانی میشی اخر! بعد اینا همش با ورزش و تحرک بدنی به خدا خیلی بهتر شد مثلا اضطراب اجتماعیه و بی نظمی خواب اصلا کمتر شد ولی هنوز خیلی مونده اذیت میشم! مدام بدبی به مامانم میگم تو بد منو میخوای تو غذاهام دارو میریزی! توخونوادمون پره دوقطبیه! من روانی نشدم برم بستری شم؟ وسواس بیماری دارم!! رفتم روانشناس گفت اضطرابت بالاست میتونی بیای پیش خودم یا دکتر عمومی قرص ضد اضطراب یا روانپزشک برم کدوم؟ چیکار کنم برم روانپزشک؟ خیلی هم روحیم حساسه کلا مشکل زیاد دارم بعد راجب رابطه منو مامانم هم مامانم همش سرکاره اصلا اهمیتی به من نمیده بابامم دوقطبیه دیونست کم توجهه! مامانم همش میگه روانی خودش روانیم کرده! خیلی بده تک فرزندم هیچکسی ندارم شما فکر کنید من پسر یا برادرتونم! ببخشید به الله انقدر زیاد شد
حس میکنم با همه اینا خیلی بهتره که خودکشی کنم بخدا میتونستم خودکشی میکردم الانم کلی دردسر دارم بگین چیکار کنم تا اتفاق بدی برای خودم و اطرافیانم نیفتاده راهنماییم کنین تا اوناهم اذیت نشن از وجود من وگرنه مرگم بهتره همش روی اعصاب همه هستم!
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
:)))) به خاطر سنته، خودمم اختلاف سنیم باهات دوساله ها ولی درکت میکنم. اولاً اینکه کی گفته که زشتی؟ وا. خودتو همون جور که هستی بپذیر و دوست باش اینم در نظر بگیر تا ۲۰ سالگی چهرت خیلی بهتر میشه چون تو بلوغی، اگه خودت خودتو دوست نداشته باشی از بقیه چه انتظاری داری؟
بعدشم تو این سن حساسی منم حساسم. فقط تمرکزتو بزار رو چیزای دیگه.
:)))) به خاطر سنته، خودمم اختلاف سنیم باهات دوساله ها ولی درکت میکنم. اولاً اینکه کی گفته که زشتی؟ و ...
حس میکنم دیگه به حدی رسیدم که کنترلم از دستم خارجه هزاران بار با روانشناس حرف زدم تا این حد حالم خراب بود حس میکنم وجودم برای اطرافیان زجر اوره هم برای خودم برم روانپزشک؟ خیلی افسرده هم شدم مدتیه کاری نمیتونم بکنم انگار طلسم شدم قفل و زنجیر شدم از نظر فکری و جسمی
شما باید بری پیش مشاور اینجا روانشناس نیست اگر هم یه روانشناس واقعی باشه ممکنه سختتر گیر بیاد من یه چیزایی از روانشناسی سرم میشه به خاطر اینکه کتاب میخونم ولی باید بری پیش مشاور فارغ از اینکه اعتماد به نفس نداری و باید اعتماد به نفست رو تقویت بکنی به هیچ عنوان مشکل روانی نداری فقط عدم اعتماد به نفس داری که اونم یک سری تکنیکها رو بلد باشی و روی خودت کار کنی درست میشی اتفاقاً مشکلت کاملاً قابل درمانه و با چند تا راهکار ساده درست میشی یکمم حساسیت بیش از حد داری که گمونم بخاطر نوع شخصیتت هست و اونم مشکل محسوب نمیشه باید کنترلش کنی که حساس نباشی تو ابداً خنگ نیستی فقط اعتماد به نفست پایینه اعتماد به نفس پایین هم ممکنه یه سری مشکلات مختلف ایجاد بکنه اجتماع هراسی هم یکی از معضلاتشه خیلی راحت میتونی موضوع رو حل کنی فقط باید بری پیش مشاور همین
زندگی یه جاهایی سخته یه جاهاییش آسون توی آسوناش بیخیال سختاش نشو و واسش برنامه داشته باش و توی سختاش واسه آسون شدن و خوب کردن حالت تلاش کن. هر دوش میگذرن. زندگی همینه یه سفره باید از مسیر لذت ببری نه اینکه به فکر رسیدن به مقصد باشی. توی مقصد فقط باید از قطار زندگی بری پایین و سفر تمومه. یادت باشه زندگی چه خوب چه بد اونی که بتونه طعم زندگیشو تا پایان سفر شیرین نگه داره برنده اس و تنها کسی که میتونی این شیرینی رو تا پایان برات حفظ کنه خودتی و بس.نه مادرو خواهرو بستگانو حتی همسرت. چایی نبات زندگی خودت باش😊🙃
شما باید بری پیش مشاور اینجا روانشناس نیست اگر هم یه روانشناس واقعی باشه ممکنه سختتر گیر بیاد من یه ...
اخه یکی دو تاهم نیست مشکلم! حتی اگه تو بهترین حالت و شرایط هم باشم باز اضطراب دارم میدونین؟ رفتم روانشناس ارجاع داد به روانپزشک نامه نوشت البته اینم گفت میتونی باز بیای پیش خودم ونری! چیکار کنم تورو خدا بگین شاید برم روانپزشک حس میکنم پرونده همش بسته میشه راحت میشم حسم غلطه؟
به دستگیره های آرامش هم وصل شو. یکیش ارتباط با خدا که از همه مهم تره. حواست باشه که تو باارزشی که خل ...
بعد وسواس و اضطرابم یه مدت قبلا که شروع شد استارت خورد یعنی 1 2 سال پیش همش رو کلمه ها بود! مثلا همش میترسیدم میگفتم چطوری کلمه ها نوشته میشن اصلا خاص بود وسواسم! من چم شده نکنه دوقطبی شدم باید برم تیمارستان؟ علایم افسردگی هم دارم اخه! چیزیم نیست از سنه؟ اینا عادیه تو این سن
اخه یکی دو تاهم نیست مشکلم! حتی اگه تو بهترین حالت و شرایط هم باشم باز اضطراب دارم میدونین؟ رفتم روا ...
به حرف دکترت گوش کن برو پیش روانپزشک بزار درمانت کامل بشه وقتی تو درمانت رو ادامه نمیدی خب ممکنه مشکلت حل نشه هیچ چیزی رو نصفه ول نکن برو دنبالش شاید با یک دارو حتی مشکلت رفع بشه شاید هورمونهای بدنت به هم ریخته نمیدونی این اضطرابی که میگی رو هورمونها خیلی توش دخیل هستند اگه چیزهای کافئین دار میخوری قطع کن سعی کن شبا دیر نخوابی چون دیر خوابی هورمون استرس رو زیاد میکنه که اسمش کورتیزوله یکی از اقوام ما همین مشکل رو داشت دارو خورد بهتر شد دکتر روانپزشکت رو حتماً برو نگران هیچی هم نباش تو داری برای درمانت تلاش میکنی پس دیگه نگرانی نباید داشته باشی اونی باید نگران باشه که برای بهتر شدن حالش هیچ حرکتی نمیکنه نه تو. دکترتو برو حالت بهتر میشه
زندگی یه جاهایی سخته یه جاهاییش آسون توی آسوناش بیخیال سختاش نشو و واسش برنامه داشته باش و توی سختاش واسه آسون شدن و خوب کردن حالت تلاش کن. هر دوش میگذرن. زندگی همینه یه سفره باید از مسیر لذت ببری نه اینکه به فکر رسیدن به مقصد باشی. توی مقصد فقط باید از قطار زندگی بری پایین و سفر تمومه. یادت باشه زندگی چه خوب چه بد اونی که بتونه طعم زندگیشو تا پایان سفر شیرین نگه داره برنده اس و تنها کسی که میتونی این شیرینی رو تا پایان برات حفظ کنه خودتی و بس.نه مادرو خواهرو بستگانو حتی همسرت. چایی نبات زندگی خودت باش😊🙃