حداقل میتونستم توصیفش کنم
ولی اینکه بداخلاق نباشه، بد دهن نباشه، دست بزن نداشته باشه
ولی با سکوتش کارد بکشه به دلت زور داره
این که ساعت ها راجب سرد بودنش و بی توجهیش و حرف نزدنش و بی ذوق بودنش و ابراز علاقه نکردنش و یه بار یه حرف مثبت تو این زندگی نزدنش و عکس العمل نداشتنش نه توی خوشی نه توی غم باهاش حرف بزنی و حتی گریه کنی و اون حتی یک کلمه جوابتو نده.و بخنده. و یجوری وانمود کنه که تو حساسی
اینطوریه که ذره ذره نابود میشی
و وقتی با بقیه صحبت کنی همه بگن معتاد که نیست. خوشتیپ که هست. موقعیت اجتماعیش که خوبه.دست بزن که نداره. کار و بارش که رو به راهه
و هیچ کدوم ندونن که۱٠شبه از هم جدا میخوابیم.اون میخواد بیاد بخوابه ولی من دیگه حسی بهش ندارم و جامو عوض میکنم.توی این دو سال ببشتر از۱٠٠بار براش توضیح دادم و گفتم و حرف زدیم ولی دریغ از ذره ای تغییر. پیرمرد پیرزن۶٠ساله ابراز علاقشون و زندگیشون از ما بهتره
و اینم بگم که شوهرم دوستم داره ولی آداب زندگی مشترک رو یاد نگرفته و توی یه خانواده سمی بزرگ شده