همیشه برای اولین بار همه چی ترسناکه
من خودم از زایمان طبیعی وحشت داشتم خیلی
دکترم گفت جلسات قبل زایمان رو شرکت کن اگر نظرت عوض نشد قول میدم سزارینت کنم
چون آگاهی نداشتم علمشو نذاشتم میترسیدم .
همین که ده جلسه قبل زایمان رو شرکت کردم با جزییات آشنا شدم تجربه دیگرانو شنیدم کاملا هشتاد درصد ترسم ریخت
و طبیعی انتخاب کردم همین که بچه دنیا اومد.
اون بیست درصد ترسم هم ریخت
هدفم از گفتن این تجربه این بود ما آدمها چه بچه چه بزرگ چون تجربه نکردیم ودرکنارش علم واگاهیمون کمه ترس غلبه میکنه
نصفش آگاهی نصفش تجربه
الان من تصمیم ندارم بچه دارشم ولی اگر بهم بگن قرارع ده تا بچه بیاری کدوم راهور انتخاب میکنی بدون مکث میگم طبیعی
این بزرگترین درس زندگی من بود
و برای بچم هم از اول نو پا شدنش اجراش کردم
از استخر توپ بگیر تا ترامبولین تا هرچی که تصورشو کنی برای اینکه اعتماد بنفسش قوی بار بیاد همراهیش میکنم حالا میخواد به هر قیمتی باشه
یادمه دخترم سه سالش بود بدون اینکه بگم بیا باهم شعر بخونیم خودم شعرهای کودکانه رو دانلود کرده بودم ریختم رو فلش وصل به تلویزیون ....شعر ها پخش میشد منم میخوندم ومیرقصیدم
یا تکرار میکردم درحین حال کارهامون انجام میدادم بعد از یه هفته بچه عین من تکرار میکرد
خودت باید بچه بشی خواهر وحذاب بشی براش