منم یکی رو می شناسم با برادرشوهرش ازدواج کرد،شوهرش که فوت کرد یه پسر سه ساله بابک دختردوماهه داشت،سه سال آواره بود بین شهر خودش خونه پدرشوهرش،خانواده اش خسته شدن گفتن دخترمون بچه هاست پیش ما بمونم شما بیاین ببینین،خیلی مادرشوهر دل تنگ می شد خانواده دختر هم اصرار به ازدواج داشتن،دیگه دختر بیچاره برای اینکه غریبه بالای بچه هاشو نباشه بابرادرشوهرش ازدواج کرد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
28 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز