پارسال خواستاریم بود ۸ماه بعدش یعنی پاییز نامزدیم بود تو اون ۸ماه مارو خیلی خیلیییییی عذاب داد هی به همسرم میگفت نمیام خودت برو بابای منم قبول نمیکرد تنها بیاد اگه بدونید چه روزایی داشتیم
صیغه محرمیت که خوندیم برای نامزدی عاقد از من پرسید عروس خانوم چند تا سکه؟؟ بین یک تا پنج بگو ..
میخواستم بگم سه تا که یهو مامانش گفت یکی
منم خیلی عصبی شدم نامزدم گفت دوتاش کن
حالا عقد
مهریه من قرار بود ۱۱۴ تا سکه باشه مامانش گفت ۷۵سکه س دنگ هم وقتی خونه خرید میزنه به اسمش ما قبول کردیم
دوم اردیبهشت عقدمون بود
عاقد از بابای من پرسید بابای عروس خانوم بگید چند تا سکه؟
یهو باباش گفت ۷۵تا حاج آقا
فرصت حرف زدن به بابای من نداد بابامم هیچی نگفت منم داشتم آتیش میگرفتم
بعد اینکه ثبت کرد ازم پرسید خب عروس خانم شرطی نداری؟
گفتم لطفا بنویسید ۳دنگ خونه هر وقت خرید به نامم بزنه
ببینید این اصلاااا برا من مهم نیست مهریه و این چیزا ولی میبینم از پدر مادر من و خودم میخوان سو استفاده کنن من فقط خواستم تلافی کنم
اینو که گقتم مامانش سرخ شد گقت اینو تو عقد نامه ننویس هر وقت خونه خرید میزنه به اسمت
منم هیچی نگفتم
دیگه هی در گوش شوهرش داشت پچ پچ میکرد جفتشون حرص میخوردن اخر باباش پاشد اومد جلو گفت اگه بعدا به مشکل بخورن چی میشه !!!!!!
عاقد گقت توی شرط نوشته شده تونست خونه خرید میزنه به نامش نخرید ک هیچی
گفت باشه
اینا تا آخر عقد یه لبخند نداشتن حتی تبریک نگقتن بمن به بابام گفتن
بشددت آدمای پرویی ان که میخوان زرنگ بازی در بیارن
بعد محضر قرار بود بریم برج میلاد اول رفتیم خونه اونا جفتشون تو قیافه بودن بعد مامانش گفت از این ببعد مال این خونه ای راحت باش خودت در یخچال باز کن بشور بیار ببر
عکسای مارو پست کرد اینستاش که به همه نشون بده مثلا🤣
حالا همون فردای عقد مامانش بهش گفته ک به ما بی مهلی کرد بی احترامی کرد شوهرمم گفته خب قرار از اول همین بوده ۷۵تا با س دنگ هر وقت بخرم
بهش گفته به فاطمه بگو دیگه نیاد اینجا خودتم از خونه برو بیرون
شوهرم اینو بعد ۵روز یمن گقت که اینجوری گفته مامانش
بعد شماره منو پاک کرد تو اینستا انفالوم کرد ولی عکسای من همه تو پیجشه🤣🤣🤣🤣🤣🤣
خداروشکر شوهرم خیلی پشتمه و هوامو داره خودشم مامانشو شناخته تو این یسال تا الانم هز کاری بوده خودش کرده دریغ از یه هزار تومان کمک از باباش!
منم دیگه نمیرم خونشون از اونموقعم خودش با مامانش حرف نمیزنن اصلا