2777
2789
عنوان

دلم گرفته

1229 بازدید | 6 پست
سلام،مامانا چند وقته احساس میکنم یکم افسرده شدم، هی فکرای مختلف ،حرفای اطرافیان،نگرانی های مسولیت های مادر شدن و... تو ذهن عینه مالیخولیاییها تکرار میشه، شش ماهمه. شاغل و دانشجو هم هستم، فعلنم نمیتونم از هیچ کدوم مرخصی بگیرم، از طرفی هم انقد شوهرم سرکاره که اگه خونه بمونم بدتر دپرس میشم،همش سرکاره ،بعضی وقتا یه روزه کامل نیست، ظهر میاد باز شب میره،مرد زحمت کشیه،خدارو شکر با هم خوبیم ولی این اواخر این پرکاریش داره اذیتم میکنه، باهاش صحبت میکنم یه هفته کارشو کم میکنه دوباره روز از نو روزی از نو!خونوادشم هی به من میگن چرا انقد کارمیکنه،انگار من مجبورش میکنم!به خریدا یا بعضی کارای خونه نمیرسه،تمرکزشم از خستگی کم شده، کلی حرف نگفته دارم بش بزنم ولی یا نیست یا وقتیم هست خوابه یا کسله! گفتم امشب دیگه باش حرف بزنم ،رفتم چایی دم کردم تا نشستم دیدم رو زمین خوابش برده!هم دلم به حالش سوخت هم کلی دلم واسه خودم گرفت.
میگن هرکی دوست مجازیش خوشگله میره بهشت خوشبحالتون به خاطر من میرین بهشت… یه سایت خوب راجبه برنامه نویسیhttp://jgeek.ir/?ckattempt=1
خوب خانمم اول پاشو یک قلم بگیر دستت چند مورد که باید به خاطرش خدا را شکر کنی بنویس بعد چند نفس عمیق بکش البته بهت بگم الان همه به خاطر شرایط اجتماعی همینطور هستند الان فکر می کنی شوهرت نگران نیست ولی بدان که اگر حرفی نمی زند می خواهد تو نگران نباشی امیدوارم که آرومت کرده باشم

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

یه زمانی خونه بابام که میرفتم دلم پر میزد که زودتر برگردم خونمون ولی حالا انقد احساس تنهایی میکنم که دلم میخاد برم خونه بابام که لاقل دورم شلوغ باشه. به نظرتون دارم افسرده میشم؟ نکنه افسردگی بارداری بگیرم
میگن هرکی دوست مجازیش خوشگله میره بهشت خوشبحالتون به خاطر من میرین بهشت… یه سایت خوب راجبه برنامه نویسیhttp://jgeek.ir/?ckattempt=1
ماه منیر جان فردا هم یه سره تا پس فردا سرکاره! امشبم یه دو ساعتی رفتیم بازار ولی انقد تو مغازه خمیازه کشیدو بی حوصله بود که ترجیح دادم زودتر برگردیم خونه.بدتر عصبی شدم،خیلی وقتا جمعه ها هم نیست،بیمارستانیه، من خدارو خیلی شاکرم ولی این وضعیتو فشارایی که روم هست داره اذیتم میکنه،نمیدونم چه جوری از دستشون خلاص شم،قبلا خودمو با کار مشغول میکردم ولی حالا حتی موقع کار هم فکرا میان تو سرم
میگن هرکی دوست مجازیش خوشگله میره بهشت خوشبحالتون به خاطر من میرین بهشت… یه سایت خوب راجبه برنامه نویسیhttp://jgeek.ir/?ckattempt=1
عزیزم الان همه همین طورن.شوهر من که دوهفته درما ماموریته و دوهفته ای که این جاست هم صبح میره و شب میاد پس خداروشکرکن.تازه من دوتا بچه هم مامانم هم فوت کرده. ولی خداکمکم کرده و خدارودارم.تو هم ببین که چه چیزهای خوبی داری و خداروشکر کن.توی این شرایط دارم.
ممنون لوبیاجان،خدا مادرتو رحمت کنه، باید باهاش صحبت کنم حتی اگه شده نامه بنویسم،میترسم بدتر شم یا رو نی نیم خدایی نکرده اثر بزاره
میگن هرکی دوست مجازیش خوشگله میره بهشت خوشبحالتون به خاطر من میرین بهشت… یه سایت خوب راجبه برنامه نویسیhttp://jgeek.ir/?ckattempt=1
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792