۱۴ساله گواهی نام دارم ، خیلی می ترسم پشت فرمون بشینم ، شدیدا استرس می گیرم موقع رانندگی ..اوایل چندباری پشت فرمون نشستم یه بارش رو هول کردم تصادف کردم ، دیگه شوهرمم می ترسه پشت فرمون بشینم، خیلی سختمه ،کلاسای دخترم رو پیاده برم ،همش می ترسم ندونم از کدوم طرف برم و...
عزیزم مامان من هم 10 ساله که گواهینامه گرفته اولاش خیلی خوب بود رانندگیش اما از وقتی که داداشم رانندگی یادگرفت دیگه مامانم پشت ماشین ننشست الان پشیمونه میگه باید ماشین رو به هیچکی نمیدادم و خودم فقط رانندگی میکردم چون کلا رانندگی رو فراموش کرده و میترسه پشت فرمون بشینه،بنظرم فعلا توی برنامه دیوار بزن تعلیم رانندگی بعد که فول شدی بشین پشت ماشین و البته هرچی هم سن بره بالاتر ترس بیشتر میشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
هول می کنم ،کلا آدم مضطربیم ، افکار منفیم زیاده میگم اگه به کسی بزنم چی .
نمیزنی
اصن زودتر از اینکه تو اقدام کنی عضلاتت اقدام میکنن پات میره رو ترمز
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی