اگه شوهرتون دعوا راه بندازه و بگه

بنده خدا پس مادرتون مقصر ندونید چون واقعا به خاطر افسردگی دست خودش نیست!!

شما واقعا حق داری شوهرتون و خانواده اش این حرف تو هوا زدند و عروسی نگرفتند و حتی به خودشون زحمت ندادند نظر شما رو بپرسند!!!

شما هم به شوهرت بگو شما و خانواده ات از خداتون بود وگرنه اگه مادر من مثلا میگفت یه خونه به اسم دخترم بزنید هم آنقدر حرف گوش کن می شدید؟؟؟

متاسفانه بعضی مادرها بعد ازدواج پسرشون از نقش مادر در میان میشن هوو عروس

اگه تازه ازدواج کردی خیلی مواظب باش 

شوهر منم دقیقا همینجوری بود نزار فکر کنه حق با اونه وشما نباید با مادرتون در تماس باشید رفته رفته به رفت وآمدت گیر میده اول از فامیل وآشنا و دوست شروع میکنه و در آخر میرسه به خانوادت پای همه رو قطع میکنه 

بلای که شوهر من سر من آورد تورو خدا حواست باشه  

خونوادت در جریان بذار اگر میتونی ادامه تحصیل بده و برو سر کار اونوقت که میتونی از قدرتت  استفاده کنی و بندازیش بیرون

خودتم میدونی این پدر خوبی نمیتونه بشه

خدا خودش اینجور آدما رو رسوا کنه و جواب دل هایی که می‌شکونند رو بده

اخ آخ ترو خدا ا اگه میتونی جدا شو وبه هیچ عنوان  بچه دار نشو که میشی امروز من با دوتا بچه نه راه پیش دارم نه راه پس 

بچه ها هم افسرده شدن شاید باورش برات سخت باشه ولی ما دیگه خونه هیچ کس نمیریم نه کسی خونهد ما میاد  

اینا درست بشو نیستن این چیزای که میگی دقیقا خصوصیات شوهر منه عین همین رفتارا رو داشت اویل زندگی اگه بر گردم به عقب لحظه ای درنگ نمیکنم وجدا میشم متاسفانه کسی به من نگفت و من ادامه دادم به امید درست شدن که نشد بلکه روز به روز بدتر شد 

شوهرت که کارش اشتباهه داد و فریاد میکنه 

ولی توام شاید زیاده روی میکنی یا کلافه‌ش کردی بس که حرف زدی

شایدم سیر تا پیاز زندگیتونو پیش مامانت میگی و شوهرت دوست نداره 

کلا هیچ مرد یا زنی دوست نداره همسرش به مادرش خیلی وابسته باشه

ببین ببخشید اینجوری حرف میزنم ولی آرزوی ادامه تحصیل وشاعل شدن  رو باید با خودت دور از جون به گور ببری چون به هیچ عنوان نمیزارن که مستقل بشی چون اینجوری دیگه نمیتونه روی شما سلطه داشته باشه اینا مریضن مریض تروخدا مواظب خودت باش تا دیر نشده یه فکری با حال خودت بکن 

به اینا میگن خودشیفته تو نت بزن در موردشون بخون تازه اینا درمان هم نمیشن