حتی اینجا هم تاپیک زدم گفتین مواظب باش یچیزی هست این خانواده اومدن سراغت
الان عمم و دختر عمم هم همش میگن بهم هی سوال میپرسن بعد میگن یجای کار میلنگه همچین خانواده ای چرا بیاد
رفتن به عموهاش گفتن شما تحقیق کردین میدونین اعتیاد خانوادشو در حالی که خانواده خواستگارم کامل میدونن همه چیز رو
حالا بذارین بگم
پدرش سرهنگ خودش دانشجو ترم اخر یه رشته پیرا پزشکیه
خودش دوتا خونه یه مغازه یه زمین داره خانوادش به نامش زدن
عموهاش نظامی داییاشم فرماندار شهردار اینان
تک فرزند با مادرشم اشنا شدم خیلی خانواده محترمی هستن اصلا بی حرمتی ندیدم اتفاقا برعکس جوری رفتار میکنن که انگار من سرترم
پسر خودش مدام استرس داره خانوادت چی گفتن چی پرسیدن خوششون نیومد خانوادشم اونجورین برای اشنایی اومده بودن هیچی شرط نذاشتن حتی خودشون خونه سه طبقست نگفتن بیان اونجا
گفتن خونه دل بخواهشونو میگیریم اذیت نشن
خب پسر هنوز کار نداره
خودم معلمم دبیر تیزهوشان ارشد دوتا لیسانس
ولی پدر مادرم جدا شدن مادرمو ندیدم
پدرم معتاد بیکار
تو خونه سه تارعمو معتاد
با مادربزرگ بزرگ شدیم
خواهر دوقلوم معلول