2777
2789
عنوان

یه موضوع مربوط به خانواده شوهر

63 بازدید | 1 پست

سلام 

من ۲۵ سالمه همسرم ۲۷ سال ۹۹ همسرم سنتی اومد خواستگاریم منم قبول کردم موقع خواستگاری خواهرشوهرم به مامانم گفته بود دخترتون می تونه هم بیاد طبقه بالا پدر مادرم بشین هم می تونه به داداشم بگه خونه جدا بگیرن مامانم گفت بود مسئله نیست طبقه بالا پدر مادرتون بشینن(اون موقع داداشم نامزد بود قرار بود بیاد طبقه بالا خونه مامان بابام بشینن) من راضی نبودم ولی بخاطره اینکه نشون بدم بزرگترم احترام داره قبول کردم ولی به همسرم گفتم ۲ سال بیشتر نمی مونم خونه مامان بابات سرتون در نیارم از همون اول زندگی مادرشوهرم خیلی اذیتم کرد دیگه داشتم دیوانه میشدم آنقدر خدا رو التماس کردم که بلاخره خدا بهم نظر سال پیش تابستون جا شدیم اومدیم یه شهر دیگه

الان مشکلی گه دارم اینکه دیروز با همسرم حرف میزدیم یهو گفت ما (۴ برادر ۵ خواهرن) نمی دونیم اگه پدر یا مادر یکیشون چیزشون بشه می خوایم چه خاکی تو سرمون کنیم نمی تونیم تنهاش بزاریم اگه یه موقع تنها بمونن شب چیزشون بشه عذاب وجدان آدم ول نمی کنم منم ترسیدم که نکنه دوباره بخواد بگه بیا برگردیم خونه مامان بابام برگشتم گفتم اگه چیزی بشه بر می گردی شهر خودمون شوهر عصبانی شد کلی داد بیداد کرد که تو خود خواهی منم گفتم بحث خود خواهی نیست من برگردیم شهر خودمون مشکل ندارم درد من خونه مامانت برگشتن دوست ندارم برگردم اونم گفت من بهت قول دادم که بر نمی گردم سر حرفم هستم دیگه یکم حرف زدیم شب که شد تو جامون بودیم برگشت گفت من برنمی گردم و اگه ۱ در ۱۰۰۰ مجبور بشیم شرایط جوری بشه که برگردیم جدا میشی از من منم اول سعی کردم بپچونمش جواب ندم ولی آنقدر گیر داد گفتم نه جدا نمیشم اونم گفت اگه خونه زندگی داشتیم باشیم بگم جمع کن بریم با من میایی گفتم اره بعد اونم گفت فقط می خواستم ببینم چقدر همراهیم ممکن اصلا این موضوع پیش نیاد یه چیزه دیگه بشه می خوام ببینم چقدر کنارمی تا کجا با من میایی 

الان بنظرتون شوهرم قصد داره برگرد خونه مامان باباش؟

من چی کار کنم دوست ندارم برگردم 

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792