من پنج سال ازدواج کردم
اوایل جاریم خیلی خیلی بم حسادت میکرد
شوهرم از من تعریف میکرد اون میگفت ن زشته و...
برام تولد میگرفت میگفت انشالله تا آخر اینجوری باشین
وبارها بم تیکه انداخته بی ارایش زشتی و...
و اصلا ب روی خودم نیاوردم و عکس العمل نشون ندادم(چون حس میکردم چون ازش سرترم از حسادت)برعکس تحویلش میگرفتم بش اعتماد به نفس میدادم،جلوش از شوهرم گله میکردم ک از حسادتش کم شه،(اشتباه کردم ؟؟؟؟)
و چند باری هم جلوش با شوهرم دعوامون شد و شوهرم کلی بم توهین کرد(برق شادی و تو چشای جاریم میدیدم)
الان بهتر شده حسادتش کم شده
ولی نمیدونم چرا الان ب مغزم افتاده غیر مستقیم بش بگم بم حسادت داشت(مثللا بگم جاری خواهرم بش حسودی میکنه و...)
نظرتون 🤔