2777
2789

آشنایی ما در بیمارستان بود ایشون پرستار هستن من هنوز دانشجو ام و  اونجا آشنا شدیم، یک مدت با من شیفت بر میداشت و خیلی خوب باهم جور بودیم و وقت میگذروندیم نمیدونم چی شد ایشون یهو سرد شدن و گفتن من باعث اتفاقات بد زندگیشم و کلا دوری کردن

خیلی وقته میگذره ولی جدیدا خیلی سعی میکنه یا من تماس بگیره و تو بیمارستان منو ببینه

چرا ؟؟ اول بی دلیل متنفر میشه الان....

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اکثرا همینن

وابسته ات میکنن

پست میزنن

بیفتی دنبالشون در میرن

کلا همه شون روانین

دلشو نداری امضامو نخون 🪦خدا رو میخواستم نه واسه بهشتش بلکه واسه خودش و خودش🙃ولی انگار عشق بین من و خدا هم یکطرفه بود😄برای همین تمومش کردم آخه بودن تو عشق یکطرفه فقط آدمو آزار میده🙃یادمه هفت هشت سالم بود پول خرید کتاب درسی و نداشتم اونروز چقدر گریه کردم نمیدونم چطور خدا دلش میومد اشکای من ۷ ساله رو ببینه و هیچ کاری نکنه🙃یادمه ۱۱ سالم که بود پول خرید مانتو نو رو نداشتم و مادرم مجبور بود با نخ بنفش مانتو آبی مو بدوزه😄اونجا خدا کجا بود وقتی بچه ها مسخره ام میکردن🙃یادمه ۱۱ سالم که بود پول اردو رفتن نداشتم همه بچه ها رفتن ولی من گفتم نه من مامانم چون حساسه نمیذاره بیام و اون روز چقدر دلم شکست خدا کجا بود؟😄یادمه پونزده سالم که شد همه رفتن دبیرستان ولی من بچه درس خونی که معدلم ۱۹/۷۵ بود بخاطر بی پولی ترک تحصیل کردم🙃اونجا خدا کجا بود؟یادمه ۱۶ سالگیم پول خرید لباس عید نداشتیم مامانم مجبور شد با یه پارچه بی ریخت برامون لباس بدوزه اون جا خدا کجا بود؟ یادمه ۱۷/۱۸ یکی از اعضای خانوادم مریضی بدی گرفت جوری که از شدت این غم ۱۵ کیلو کم کردم ۵ سال افسردگی گرفتم اونجا خدا کجا بود؟ ۲۳ سالگی با ذوق و شوق رفتم سراغ یکاری و هربار شکست خوردم اونجا خدا کجا بود؟۲۵ سالگیم یه مریضی گرفتم که داشتم زجه میزدم نجاتم بدید التماسشو میکردم نجاتم بده اونجا خدا کجا بود؟۲۶ سالگیم گفتم هر چی بوده بوده خدا هست روزای خوبی برام رقم میزنه گفتم خودت برام بچین تو قشنگ میچینی بهم شغل داد بهم عشق داد😄ولی بعدش به طور کاملا بی رحمانه ایی عشق رو ازم گرفت بطور بی رحمانه ایی توسط کسی که عاشقش بودم بهم تعرض شد🙃نمیدونم چرا هیچ وقت نبود😄تموم این سالها گفتم خدا هست جبران میکنه ولی نکرد با تموم سختی ها دوستش داشتم بخاطر خودش نه بخاطر بهشتش و حالا ازش گذشتم تا بفهمه من از ترس جهنم عاشق و مطیعش نبودم🙃 بعضیا میگن روزای خوب از طرف خداست اتفاقات بد تصمیم خودت😄میگم نکنه این همه سال بهمون اشتباه فهموندن مهربونی و سادگی شاید در واقع گناه بود و برای همینه که تاوان شو خواهیم داد🙃وگرنه دلیلی نداره هر چی عوضی تر باشی خوشبخت تر بشی🥱 خدایی که عوضیا رو ببخشه خدا نیست😉خدایی که عوضیا رو خوشبخت کنه خدا نیست پس انقدر خودتو گول نزن😄

بیشتر ببینید
اکثرا همیننوابسته ات میکننپست میزننبیفتی دنبالشون در میرنکلا همه شون روانین

میترسم دوباره شیفت و با من برداره

من میبینمش در حالی که با من مهربون شده ولی با همه میچرخه

من خیلی دوسش دارم! چیکار کنم؟

قید شغل و زندگیم و بزنم؟؟

نمیتونم شیفتم و عوض کنماذیتم میکنه دیدنش، سعی میکنم بهش فکر نکنم ولی...

باید قوی باشی و با اعتماد به نفس و محکم. اتفاقا میبینش محترم با لبخند و با انرژی باش دق کنه‌. کمی بگو بخند اما دیگه گولشو نخور مرتیکه رو

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779

تاپیک های به روز شده

2792
داغ ترین های تاپیک های امروز