2777
2789

من آبجیم بیست و27 سالشه ده سال صاحب بچه نشد از همه حرف شنید بهش خانواده شوهرش میگفتن گاو خشک زمین بدون محصول خیلی اشک شو در میاوردن تا اینکه بعد ده سال شوهرش رفت آزمایش اسپرم داد گفتن اسپرمش به رحم نمیرسه خلاصه رفتن دارو داد دکتر وگفت برید بچه کاشت کنید که دوقلو کاشتن و سه تا تخمک دیگه هم تو دستگاه داشتن که دوباره بچه خواستن کاشت کنن خلاصه باهمه ی خوب و بدش این نه ماه گذشت

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

وقتی بچه رو بغلش خودم دادم آبجیمم سزارین شد شوهرش از خوشحالی کل بیمارستان و شیرینی داد وبه پرستارها پول داد خلاصه روز بعدش آبجیم رفت خونه شوهرش شوهرش گفت خودم جمش میکنم مامان بیچاره مم مریض بود قند بالا

کار دامادم با ماشین ها سنگین بود براش یک شب شیش گرفت که همه تعجب کردن برا دخترش طلا گرفت یک عالمه رقصید محرم پارسال بعد دخترش وقتی چهارده روزه میشه میره که بره بار بزنه شهرستان وقتی میره بچه شو یک عالمه بوس میکنه و میگه بابا دعا کن زنده برگردم پیشت 

خداحافظی میکنه میره بعد سه روز آبجی مو شبش زنگ زدم گفتم عشق خاله چطوره گفت خیلی امشب بی تابی میکنه اصلا گریه بچه بند نمیاد گفتم حتما دلش درد میکنه گفت نمیدونم گفت علی تو راهه داره میاد گفته میام که دلم برا دخترم و خانمم تنگ شده یک او تو راهه کرمان یکسره میاد که زودتربرسه به زن و بچه اش استراحت نمیکنه و توراه خواب میره 

جوری تصادف میکنه با ماشین سنگین سرش میترکه دستاش غط میشه و درجا تمام میکنه وبچه 17 روزشو إبجی بیچاره ام میمونه دقیق یازدهم محرم پارسال الان بچه اش بابا میکنه ولی بابایی نیست دلم خونه آتیشه آبجیم جلو چشمام آب شد

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792