هشت ماهه خواهرمو به خاطر یه بیماری یهویی از دست دادم ،خواهرم چند سال سردرد داشت دکتر رفته بود میگفت میگرن دارم تا چند ماه پیش که یهو تشنج میکنه و میبرن بیمارستان دولتی میگن یه غده تو سرشه عمل میشه متاسفانه بعد از یک ماه اونجا پر میکشه چیزی که داره منو آتیشم میزنه اینه که اگر شوهرش اونو میبرد بیمارستان خصوصی شاید الان زنده بود،خواهرم بع از عمل گاهی ما رو میشناخت گاهی نه طفلک اونجا از دنیا سیر شد دو تا بچه داشت همه رو تنها گذاشت رفت احساس میکنم اصلا بهش بعد از عمل رسیدگی نکردن همش یه آهنگ میزارم که منو یاد اون میندازه زار زار گریه میکنم اصلا باورم نمیشه دیگه نیست چون قبل این اتفاق هم با هم بحثمون شده بود قهر بودیم😭😭😭😭😭😭😭😭
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
همش یادش میفتم فاتحه میخونم اما بعد یه مدتی دوباره حالم داغون میشه،قبلا خوابش میدیدم آخرین بار بغلش کردم گفتم دلم واست تنگ شده اونم گفت دل منم،دیگه خوابش ندیدم