وحالا،در این لحظه پایانی،به همه روز هایی که
گذراندم فکر میکنم.
روز هایی ک با یاد تو سپری شد و هر کدامشان داستانی را روایت میکند .
عشق ما ،هرچند ناتمام و دور از دسترس،همچنان در قلبم زنده است. شاید نتوانستم ب تو برسم،اما یاد تو همچنان در زندگی ام جاری است.
به یاد تمام لحظاتی که با هم داشتیم، حتی اگر هرگز به واقعیت نپیوستند .به یاد خنده ها و اشک ها،به یاد آن روز های آفتابی و شب های بارانی، که در خیالاتم باتو گذراندم.عشق من به تو،نه فقط یک احساس ،بلکه یک سفر بود؛سفری به دنیایه احساسات و آرزوها،دنیایی که هرچند واقعی نبود،اما برایم معنا دار بود .
من اموختم، که عشق می تواند در اشکال مختلف وجود داشته باشد .
گاهی اوقات،عشق یعنی رها کردن ،یعنی درک اینکه بعضی از داستان ها به انتهای خوش نمیرسند. اما این پایان، ب معنای فراموشی نیست.
عشق من به تو،مانند ستاره ای در آسمان شب باقی خواهد ماند؛دور،اماروشن.
شاید روزی برسد که همدیگر را دوباره ببینیم و بتوانیم از تمام انچه که نگفته ایم بگوییم.
اما تا آن روز من اینجا تنها میمانم و یاد تورا در قلب نگه میدارم.این داستان ماست؛داستانی که هرگز فراموش نخواهد شد.
وبا این کلمات، قلم را بر میدارم و صفحه را میبندم.
اما داستان عشق ما،هرگز بسته نخواهد شد __.
این پایان ،ن تنها حسرتی در خود دارد،بلکه امیدی را نیز ب همراه می آورد؛امیدی به اینکه عشق واقعی هرگز از بین نمی رود و همیشه جایش در دل باقی میماند.("
..ₐₗᵢᵣₑ🫀