من گاهی حس میکنم تومیانسالی میمیرم
گاهیم اصلانمیتونم تصورکنم هیچوقت بمیرم
باخودم میگم منی ک دارم نفس میکشم زنده ام پیش نمیاد ی روز بزارنم زیرخاک
طبیعتا ترس
من خنثی هستم
اعتقادی به جهان بعدش ندارم
حس میکنم که روحم می‌ره تو وجود یه دختر گلفروش شایدم قهوه فروش
شایدم یه زن مستقل دکتر
(نظر شخصیمه)
حس خوب♥️
لحظه ی مرگ برا همه خیلی شیرینه
چون جسم ازمون کنده میشه و راحت و رها میشیم
ترسناکه 🥲
همیشه منتظرشم
احساس خوب چون تکلیفم مشخص میشه اینجوری انگار بین زمین و هوا معلقم...
یه جورایی حسش کردم
نمیدونم چی بود
ولی هرچی بود خودش بود و من برگشتم!!!!
من مرگ را با جون و دل میپذیرم اون دنیا حسابمون با خداست این دنیا با بنده های نخاله اش
خب چون هنوز خیلی کارا هست که انجام ندادم قطعا دوست ندارم
ولی ترسی هم ندارم
فقط ترسم از عزیزامه که اونوقت غم منو داشته باشن
دوستش دارم..ولے براے آینده بچہ هام مےترسم بدوم منِ مادر چہ مےڪنن😢😭
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز