ی بار جشن عقد دوستم بودیم
یکی از دخترا(دوستم عروس بود) هی ب داماد میگفت خسته شدی اشکال نداره همینجوره ادم خسته میشه تحمل کن هی همین حرفو میزد
منم گفتم خب باشه اوکی ما همه فهمیدیم شما متاهلی
بعدش برگشت بهم گفت اره پس چی تجربم بالاس مث شما بی تجربه نیستم
بهش گفتم اره دیگه استعداد دیگه ای جز یعقوب یعقوب کردن و ............نداری حق داری ک شوهر کردنو تجربه بدونی
(البته اینم بگم خیلی کارای زشتی میکرد و حرکتاب زشتی از خودش در میاورد برا همین اینطور جوابشو دادم)