اسمشو نمیزارم زندگی گلم ❤️
فقط دلم خیلی پره خیلی خستم من یه بار مردم ولی دکترا دوباره به این کوفتی برگشتوندن منو من ایست قلبی کردم از دست همشون تو کوچه پرتم میکردن همون جا میخوابیدم هروزم مرگ بودهمین بچم به دنیا اومد. هیچ کی نیومد دنبالمون چون پول بیمارستان بدن پرستارا پول دادن ماشین گرفت یکیشون منو آورد خونه مادرم مادرم رام نداد رفتیم خونه خواهر بزرگم اونجا خواهرم وقتی فهمید داشت سکته میکرد ولی کاری ازش بر نمیومد منو آورد خونه خودم گفت اون منو مرخص کرده بعدم همه رفتن من خودم بچم و ترو خشک میکردم و میبردم حموم
بچه دومم پنج سالش بود آپاندیس داشت منم خبر نداشتم آپاندیس چیه التماس میکردم ببریم دکتر هیچ کس گوش نمیکرد تا اینکه ساعت سه صبح احساس کردم بچم نمیتونه نفس بکشه هرجور بود رفتم تو کوچه از همسایه ها کمک خواستم شوهرم اومد گفت زنیکه بی آبرو منو زدن یا بچم برد پرتمون کرد دم در بیمارستان ۲۵زوز من و بچم با مرگ دسته پنجه میزدیم ولی هیچ کس نیومد. بگه چی شده خوبین چیزی کم ندارین هم تختی هام بهم پول میدادن کمک میکردند خود دکتر پول عملش شد شش میلیون حساب کرد دخترمم شده بود داغ رو دلم دست اینا بود نمیدونستم چیکار کنم