کاش جواب منم بدین لطفاااا
ی بار من احمق رفتم پیش دعا نویس البته برای خودم که ازدواج کنم و دعای بخت باز کن بگیرم ۲۱ سالم بود اونم گفت سرکه و شکر و روغن و عود بیار ،بردم براش بعد اونجا ی چاقو دستش بود و گفت سرت رو بزار رو میز گذاشتم چاقو رو گذاشت رو فرق سرم بعد ی چیزایی میگفت کلمات عجیب غریب و کلا عوض شد و انگار یکی کنارش بود و بهش میگفت چیشده و چه اتفاقایی برام افتاده ، بعد ی تعویذ بهم داد گفت موقع خواب بزار زیر سرت خواب میبینی بعد خواب دیدم مادربزرگم قیافهش سیاهه و تو حیاطمون داره ی چیزی چال میکنه .... رفتم بهش گفتم گفت آره همینه و بعد گفت با سرکه سفید همه لباساتو بشور و همه جای خونه هم سرکه بریز ب غذاهاتم اضافه کن ....
با دوستم رفتم پیش دعا نویس .....
الان میشه بگین این چجوریه؟