وقتی سال یازدهم بودم کلاسا مجازی بود. 31 شهریور بود شبش مامانم میخواست بره خونه فامیلا پدری منم حوصلشونو نداشتم ب دروغ گفتم فردا امتحان شیمی دارم نمیام. مامانمم گفت کی آخه یک مهر امتحان میگیره
بعد هیچی دیگه فرداش سر کلاس شیمی بودم که یهو مامانم میاد تو اتاق ی چیز برداره. همون لحظه دبیرمون درکمال تعجببب میگه خانم فلانی (من) میکروفونتو وصل کن میخوام ازت بپرسم. مامانمم دید قضیه جالب شد نشست ببینه چیکار میکنم. حالا هی زنه سوال میپرسید من یه دونشم بلد نبودم. تهش بهم صفر داد. بعد ک پرسش تموم شد مامانم ریییید ب سرتاپام همه کمبودای زندگیمو تو اون لحظه زد تو سرم.خاک تو سرت تو هیچ گوهی نمیشیو فلان
منم گفتم اخه کدوم خرییی یک مهر از بچه ها سوال میپرسه صدتا فحش دیگم گذاشتم روش. بعد دیدم ی چیزی این وسط عجیبه. هیچ صدایی از کلاسمون نمیومد همه لال شده بودن. نگو میکروفونم وصل بود صدا دعوا منو ننم داشت واسه همه پخش میشد:) خلاصه دیگه اون آدم قبلی نشدم.