پسرم اصلا اینجوری نبود
دخترم تو زمستون گاهی از خواب بیدار می شد،می زد زیر گریه و دست می گرفت به لباساش که در بیارم،با چشم بسته
اگه در نمی آوردم براش تا صبح پدرم رو در می آورد
اگه لخت می شد تا صبح راحت می خوابید
خونه هم اونقدر گرم نبود،خودمون باید پتو می کشیدیم رومون