از بس دلم پره هی تاپیک میزنم نمیدونم واقعا مقصر ماییم یا اونا😔 بابام خواست وام برداره هی گفت قسطاش زیاده ضامن ندارم شما ضامن شین نصف نصف... قسطاشم قرار بود خودمون بدیم...ینی بخدا هر روز زنگ میزد؛؛ ماهم رفتیم همه کاراشو کردیم شوهرم ضامن شد چک برد مدارک برد کلی دوندگی کرد و... ماهم رو اون پول خدا میدونه حساب کرده بودیم😔 تا پول واریز شد دیدم مامان و بابام جفتشون سکوت کردن لام تا کام حرف نمیزدن بعد زنگ زدم سر بسته گفتم پول واریز شده؟ بابامم گفت هنوز نه (البته واریز شده بود) منم با خنده گفتم پس نصف نصفه یهو بابام آتیش گرفت و با طلب کاری گفت همچین قراری نبوده کی گفته نصف نصف بزار واریز بشه همشو تو بردار ما بیزاریم از وام و اخرشم وسط حرفم گوشیو قطع کرد!! بعد با عصبانیت زنگ شوهرم زده ک زنت نصف وامو میخواد ما کی گفتیم میدیم بهتون شوهرمم برا اینکه شر نشه (چون بابام یه ادم حسود واب زیرکاعه) گفت ما لازم نداریم باشه برا خودتون!!
ب منم هی میگه بابات بازیم داد حقم داره با دوز و کلک ضمانتشو گرفت بعدم زد زیرش😔
اصلا فکرشو نمیکردم حتی پدر مادر این کارو کنن چقد خاطرم جم شد ک بدهیامو با خیال راحت میدم