2777
2789

دیروز با دوست پسرم رفتیم کافه

بعدش با داداشش تصویری زنگ زدن ،بهم گفت که تو ام باید بیای تو تماس با داداشم حرف بزنی

خب من نخاستم تصویری حرف بزنم کلا بدم از تماس تصویری میاد اما گوشیو بش میداد صوتی کلی ام باهاش صحبت میکردم

خب منم گفتم می‌شینم بغل دستت تو صحبت کن یا می‌شینم رو ب روت دیدم به  داداشش گفت بزار دوربین و بگیرم عقب نگا ایشون کن منم پا شدم اومدم بیزون از اچالیق گوشیمو جواب دادم هم اینکه نمیخاستم تو تماس بیام

بعد ک اومدم و قط کردن گفت بدم میاد انقد خز بازی در میاری پایه باش یکم مگه چی میشد تو تماس باشی

خب خیلی ناراحت شدم واقعا

بعدش زنگ زد به دوستش گفت منم دارم میام پیشتون

اومد و منم پا شدم سلام علیک و نشست رو ب رومون

منم موذب بودم چون تاحالا ن باهاش حرفی زده بودم ن دیده بودمش

دیدم دوستش گفت منو عشقم باهم همش تصویری حرف می‌زنیم ، دوست پسرم داشت از خاطرات باهم بودنمون حرف میزد منم چیزی نمیگفتم در حد ی پوزخند تا اینکه پسره دوستش ی لحظه رفت بیرون از کافه بعد دیدم گفت چرا هیچی نمیگی بدم میاد ساکتی اجتماعی باش یخوردع و فلان

نگا اونا همش باهم تصویری حرف میزنن

  خیلی خیلی باهم خوبن اما تو تماس تصویری نمیای اصلا و فلان

خیلی بم برخورد، بخدا من خیلیم اجتماعیم در حد خودمم سرزبون دارم ولی شخصیتم طوریه با همه سریع اوکی نمیشم 

حق با منه یا اون 

خواستم یه چیزی رو با شما در میون بذارم چند هفته‌ایه که رژیم گرفتم و با اپلیکیشن "زیره" شروع کردم. واقعاً نتیجه‌گرفتن باهاش خیلی راحت‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم! 🥑💪

بدون گرسنگی و بدون اینکه غذاهای مورد علاقه‌ام رو حذف کنم، پیش میره. لازمم نیست برای همسرم و بچه ها غذای جدا درست کنم.

فکر می‌کنم این‌طور که دارم پیش میرم، آخر سال با افتخار می‌تونم تیک "لاغری" رو بزنم! 😄

من که شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن 🎉اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

ببین منم همینطوری ام با غریبه ها حرف نمی‌زنم و از بعضی کارها هم خوشم نمیاد

اما حق رو میدم به اون آقا میدونی چرا ؟ چون که تموم مدت نشستی نگاهش می‌کنی و اون هرچی دلش میخواد میگه ... اگر واقعا اجتماعی هستی خب بگو از بعضی کارها خوشم نمیاد یکیش تماس تصوریه ... وقتی با داداشت تا حالا هیچ برخوردی نداشتم چجوری صمیمی باشم و تصویری حرف بزنم ؟ 

راستش از دستت خیلی حرص خوردم 


در آخر خودم کلا مخالف این روابط هستم 

لحظه های آخر زندگیم باور نداشتم که وقت رفتن باشه ...... وقتی نفس های آخرم رو می کشیدم به این فکر میکردم اگر داد بزنم 😭😭مادر متوجه بشه حالش از من بدتر میشه ... میخواستم آروم و بی دردسر برم ... اما یک دختر کوچولو واسطه شد که از پیشت نرم ...

بیشتر ببینید
تو ک راحت بقیه رو قضاوت میکنی نون و آبشونم بده دیگه

قضاوت کجا بودددد؟؟؟؟

خودش دارہ میگ دوست پسرم وقتی با یکی کہ غریبس و ھیچ نسبتی بینشون نیست دوست میشہ با اون یکی ھم جور شہ 

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792