شبی هم فوت شده بود خواب دیدم رفتیم روی یه بلندی با بابام داریم اتوبان همت میبینیم
هی گریه میکردم و اون نمیذاشت ببینمش فقط نشسته بودیم
بیدار شدم رفتیم با همسرم توی اتوبان همت یه رفتگر ماشین زده بود هونجا زنگ زدیم اورژانس اومد
نمیدونم فعلا یکسال نمیاد تو خوابم چون همیشه تو خواب میفهمم دارم خواب میبینم