سخت میگذره خب. همه روزایی که باید باشن و نیستن. روز مادر روز پدر تولدشون تولد خودم روزی که پسرم دنیا اومد....
دو تا برادر مجرد دارم که دیدن تنهاییشون جگرمو میسوزونه.
هر دو جوون بودن ولی بیمار شدن و رنج کشیدن. یاد دوران مریضیشون. روزای سختمون
حرفای اطرافیان وقتی میگن همه میمیرن وقتی میگن راحت شد. طرف بابای خودش ۹۲ سالشه سرما میخوره هی نیگه تو رو خدا برای بابام دعا کن زار میزنه. ولی بابای من ۵۸ سالش بود هنوز خاک نشده بود میگفت زندگی چیه راحت شد بابا.