از من میشنوی هر چه زودتر یا خودت تنها یا با خواهر برادرت جمع شین پول بزارین براش گوشی بگیرین
آخه منم مامانم مثل تو بود همش خونه به ندرت بیرون میرفت رفت و آمدی هم به اون صورت نداره وقتی میرفتم پیشش میدیدم داره افسرده میشه خاله هام گوشی داشتن باهم تو ایتا و اینا در ارتباط بودن کلی کلیپ و فیلم و اینا واسه هم میفرستادن بعد مامانمو میدیدم همش تو خودشه همش خونس یه گوشی ساده دوربین دار داشت باهاش کار میکرد نهایت ۴ تا عکس بیکیفیت میگرفت دلش خوش بود با اینکه اون سال زیاد دستمون پول نبود پافشاری کردم روز مادر با داداشم پول گذاشتیم براش گوشی گرفتم کم کم بهش یاد دادم با اینکه اولش میگفت من گفتم نگیرین من مگه این گوشیارو میتونم یاد بگیرم ولی با صبوری منو داداشمو شوهرم بهش یاد دادیم براش برنامه ریختیم الان دیگه اخبار دنیارو از من زودتر و بیشتر میدونه بعضی وقتا خندم میگیره .واقعا دیدم روز به روز حالش بهتر شد دیگه اوقات بیکاری میره تو گروه های فامیلی و بسیج پیام میزاره پیامارو میخونه از همه چی اطلاع داره . اگه هیچ کاری در حقش نکرده باشم این یه کارمو خیلی دوست دارم