جاری لطف و خوبی میکردین؟؟؟
برادر شوهرم معتاده و جاریم با یارانه و کمکی پدر شوهرم لباس و...میخوره برای خودش و بچه هاش (البته شوهرشم میخوره ولی کم)
منم دلم سوخت یکی دو بار براشون لباس بردم و یک بارم خودشو بچه هاشو بردم بازار و براشون خرید کردم
حالا به چند دلیل از چشم افتاده جاریم و احساس میکنم لیاقت خوبی ندارن
تو بازار ک برده بودمشون برای هر چهارتاشون لباس خریدم بعد باز بچه هاشم میگفتن اینو میخوایم اونو میخوایم و جاریم ب جای اینکه محکم بگه بسته دیگه خرید براتون میگفت اینو میخواین چکار فلان چیز و بردارین (میگفت بسته دیگه کلی خرج کرد و ...ولی محکم نه)
خودشم هی میگفت براتون فالوده میخرم (منظور ش این بود من بخرم)در حالی که برده بودمشون کافی شاپ چند ساعت قبل
تشکرم خیلی کرد اونموقع الآنم گاهی میگه یادم نرفته بمون لطف کردی و ...
یک سال بعد جلو منو شوهرم گفت با بچم رفتیم بازار بچم گفته عمو دانیال (شوهرم)برام پیرهن نمیخره تو بخر برام مامان
و این آخری از همه بدتر رو عصابه ک جلو منو شوهرم و بقیه خانواده شوهرم دو بار گفت پگاه(دختر پنج ساله ش)گفته ب عمو دانیال میگم ک چرا ماهان(پسر شوهرم نوزده سالشه با مازندگی میکنه چند ماه رفته ی شهر دیگه کار کنه)و بیرون کردن بار اول سکوت کردم ولی بار دوم ریدم بش
بنظرتون حق دارم ازش بدم بیاد و دیگه هیچ لطفی بش نکنم یا من حساسم؟؟؟