دوست پسرمه چند تا پرونده داره یبار نمیدونم زده انگشت طرف و بریده یبار شکم طرفو پاره کرده الان زده دست طرفو فلج کرده فراریه منم بشدت دوسش دارم قصدمون جدیه کل خانوادش میدونن خواستم کات کنم با چا... زده دستشو بد بریده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
وقتی تاپیک میزنی یعنی سوال داری..نمیدونم چطور حس وابستگیم کم کنم
ببین به این فکر کن فردا پس فردا سر تو هم همین بلا رو میاره از اونم گذشته تر سر خانواده ات هم ممکنه بلا بیاره وقتی کسی سلامت عقل نداره میخوایش چیکار جنگ روانی دوست داری ؟!
خیلی وابسته شدم اولین نفری هم بود اومد تو زندگیم تاجالا با کسی نبودم ولی این قبلا یه زن طلاق داده
واقعا دپسدارم بدونم نظر خودت چیه درباره همچین آدمی🤔
برای حل مشکلات زندگیم یه صلوات میفرستی🥺وقتی درخواست صلوات رو لایک میکنم بدونین براتون صلوات فرستادم✨التماس دعا دارم💚اگه سوال شرعی یا دینی داشتی پاسخگویی شرعی حرم امام رضا رو بگیر۳۲۰۲۰ـ۰۵۱💚 درخواست دوستی نمیپذیرم اگر مورد خاصی بود توی تاپیک هام بگید با هماهنگی درخواست بدید. و برای همسرم: چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤