2777
2789
عنوان

ازدواج رو دیگه دوست ندارم

375 بازدید | 35 پست

شما هم مثل علاقه ای به ازدواج دیگه ندارید وقتی جوون بودم  چون شناخت کافی از مردها و کلا ادمها نداشتم دوست داشتم الان نه دوست ندارم 

وقتی جوون بودم چون مشکلات خانوادگی مخصوصا بابام زیتد اذیت میکرد فکر میکرد بقیه خوبن فقط بابای من بده 

الان که مشکلم حل شده مستقل شدم مغزم باز شده عیبهای مردم رو سریع تر میبینم انالیز میکنم و مبگم من تحمل ندارم 

علاقع ای هم به هیچ مردی ندارم چون همه یه حرفی میزنن ادم  حرص میخوره 

کلا ارتباط با ادمها همینه حرص خوردن روانی شدن  براب همین دوست ندارم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

فقط خاک تو سر من که مستقل نشدم که ازدواج نکنم ...ولی شوهرمم خوبه ناشکریه ولی تا عاشق نشدی ازدواج نکن ...

هر کسی سرنوشتی دارع قرار نیست همه مثل هم باشن هرکسی چیزی جلوی پاشه ون هم اگر شرایط ازدواج فراهم بود تو جوانی قطعا ازدواج میکردم خیلی هم دوست داشتم الان نه دیگع 

درسته وبی دوست دارم بدونم چرا مخالفی

ببین من هنوز جوونم متاهلم هستم ، قبل ازدواجم مستقل بودم از ۱۸ سالگی ! یعنی میخوام بگم شاید زمانی ازدواج کردم نیاز مبرمی به یک مرد نداشتم ! ذاتا پدرم کاری بهم نداشت راحت میخوردم میخوابیدم ! اما چی باعث شد ازدواج کنم ! با خودم فکر کردم که تا کی میخوام اینجور ادامه بدم ! تا کی کار کنم ، مستقل بمونم ، به فکر قسط و درآمد و خونه و رفت و آمدم باشم ! اصلا توانایی ۲۰ سال اینجور بودن رو دارم ! حالا اگر ۲۰ سال دیگه پشیمون شدم و دیگه نتونستم پدر و مادر پیرم که نمیتونن ، کسی اون موقع هست من بهش تکیه کنم؟ 

نظرات من خارج از زندگی شخصی شماست ، پس هر جور که خودتون میدونید توی زندگیتون انجامش بدین ❕️🌱

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792